پادکست گپ دایو (38) معرفی فیلیپ گلس آهنگساز سبک مینیمال (بخش دوم)
پادکست فارسی موسیقی گپدایو در بخش دوم از قسمت 38 این مجموعه پادکستها به کارنامهی هنری فیلیپ گلس آهنگساز امریکایی نگاه متفاوتی دارد، در این قسمت در مورد چیرهدستی فیلیپ گلس برای آهنگسازی در سبک مینیمالیسم بحث میکنیم، همچنین در این قسمت داستان آهنگسازی فیلیپ گلس برای اپرای «انیشتین در ساحل» را به عنوان یکی از جنجالیترین اپراهای قرن بیستم برای مخاطبان پادکست فارسی موسیقی گپدایو تعریف میکنیم.
پادکست فارسی موسیقی گپدایو در چهار قسمت سبک آهنگسازی فیلیپ گلس را مورد بررسی و واکاوی قرار داده است و در هر کدام از این قسمتها تلاش شده تا گوشهای از نبوغ این آهنگساز به مخاطبان و علاقهمندان معرفی شود. در هفتههای آتی قسمتهای سوم و چهارم این پادکست نیز بر روی وبسایت ملودایو منتشر خواهد شد.
فایل صوتی و کمحجم پادکست گپ دایو:
کارهای فیلیپ گلس همه جا از سالنهای اپرا تا تالارهای کنسرت، از صحنه تئاتر تا پرده سینما شنیده میشوند. او که چندین جایزه اسکار در کارنامه کاری خود دارد هرگز از تجربههای جدید و همکاری با آهنگسازان مختلف واهمه نداشته، همکاری با برایان اینو، دیوید بوئی و لو رید نیز از آن دسته است. در ادامه مصاحبهای با فیلیپ گلس در مورد همکاریهایش و آینده موسیقی میخوانید.
موسیقی دیوید بوئی نظر شما را جلب کرد، میتوانید در مورد او کمی صحبت کنید؟
دیوید بوئی انسان بسیار مهم و ارزشمندی بود. او همینجا در مرکز شهر و بین مردم زندگی میکرد اما در عین حال اجازه نمیداد کسی از زندگی خصوصیاش سر دربیاورد. فکر میکنم مردم از فوت او خیلی غافلگیر شدند؛ من گفتم«خب هر کسی میمیرد، اما مطمئنا دیوید نه.» خیلی شوکه کننده بود.
شما در ژانرهای مختلف کار کردهاید و در همه آنها موسیقی روان و تأثیرگذاری داشتهاید. شما و دیوید روی هم تأثیر گذاشتهاید. اولین سمفونیهایتان بر اساس آثار برایان اینو- low و Heroes- بودهاند. چگونه کارهای او نظر شما را جلب کرد و بعدها چطور این تأثیرگذاری دوطرفه شد؟
دقت کنید که اینو و بوئی هر دو دیر وارد عرصه موسیقی شدند. دیوید قبل از آن نقاش بود. بعدها آنها آهنگسازان فوقالعادهای شدند. به نظر من آنها زیباترین ملودیهایی که تا به حال شنیدهام، خلق کردهاند. من تحت تأثیر استعدادشان قرار گرفتم. دهه هشتاد و اوایل نود بود، من هنوز سمفونی ننوشته بودم. فقط اپرا و تعدادی موسیقی ارکسترال نوشته بودم. دوست داشتم سمفونی بنویسم و ترجیح میدادم روی آهنگ یک آهنگساز کار کنم. وقتی آهنگی به گوش مردم آشناست آنرا بیشتر میپسندند. اوایل دهه هفتاد دیوید را دیده بودم، وقتی خیلی جوان بود و با هم آشنایی داشتیم. به دیوید زنگ زدم و در مورد کاری که میخواستم بسازم با او صحبت کردم؛ او هم استقبال کرد و به این شکل سمفونی شماره 1 را ساختم. برایان و دیوید با هم کار میکردند و همکاری من هم با آنها شروع شد.
به نظرم عصر دیجیتال هم در این تبادل و همکاری بیتأثیر نبوده است.
دقیقا. من جزو اولین کسانی بودم که از کیبورد الکتریک و تقویتکنندههای موسیقی استفاده کردم. این دلیلی شد که همکاری ما آسانتر شود. ما سازهایمان را با هم به اشتراک گذاشتیم.
سؤالی که اغلب از شما میپرسند این است که موسیقی از کجا میآید و شما میگویید «از جایی که ریشه در احساس یک مکان دارد.»
وقتی از «یک مکان» صحبت میکنیم، استفاده شاعرانهای از این لغت کردهایم. مکان از نظر من جایی است نشاندهنده و توصیفکننده تفاوتهاست. من در مورد تجربه نوشتن موسیقی، تصور آن و تجربه گوش دادن به موسیقی با شما صحبت میکنم و این تجربیات را مینویسم.
در مورد آینده موسیقی نظرتان چیست؟
به نظر من ژانرهای مختلفی در حال بوجود آمدن هستند. فکر میکنم آدمها شروع به همکاری با هم کردهاند. کسانی را میبینم که موسیقی زنده و ضبط شده را با هم ترکیب میکنند. هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد، ژانرهای جدید گسترش پیدا میکنند. واقعا نمیتوانم چیز واضحی در مورد آینده موسیقی بگویم. شاید از نظر شما من خیلی باتجربه و عاقل باشم، اما تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که هنوز خیلی چیزها را نمیدانم و مشتاقانه به دنبال حقیقت هستم.
منبع مصاحبه وبسایت vice.com ؛