نقد و بررسی موسیقی متن فیلم پدر(The Father)
پدر، فیلمی در ژانر درام به کارگردانی فلوریان زلر و محصول سال 2020 است که در آن آنتونی هاپکینز، الیویا کلمن، مارک گیتیس و روفس سوئل نقشآفرینی کردهاند. این فیلم محصول مشترک کشورهای انگلستان و فرانسه است و در نودوسومین دوره جوایز اسکار موفق به کسب جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
فلوریان زلر، رماننویس، نمایشنامهنویس، کارگردان تأتر، فیلمنامهنویس و کارگردان فرانسوی است؛ پدر اولین فیلم اوست و توانست توجه و تحسین مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند. این فیلم در شش رشته نامزد دریافت جایزه اسکار و در چهار رشته نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب شد.
زلر پیش از این نمایشنامههای زیادی را نوشته و کارگردانی کرده و فیلمنامه پدر را نیز بر اساس یکی از نمایشنامههای خود به رشته تحریر درآورده است. او قبل از کارگردانی این فیلم، نمایشنامه فیلم پدر را در لندن اجرا کرد که منتقدان عنوان تحسینبرانگیزترین نمایشنامه دهه اخیر به آن دادند. نمایشنامههای فلوریان زلر در چهلوپنج کشور اجرا شدهاند و شهرت خوبی برای او به همراه داشتهاند.
از جمله ویژگیهای برجسته فیلم پدر میتوان به قاببندیهای تأتری، انتخاب هوشمندانه رنگها و انتخاب دقیق بازیگران اشاره کرد؛ علاوهبر این نورپردازی و انتخاب زاویه دوربین نیز در این فیلم به شکل چشمگیری روی انتقال حسوحال صحنهها به مخاطب تأثیر بهسزایی میگذارد. در واقع فلوریان زلر در فیلم پدر با استفاده از تجربه تأتری خود فضایی ملموس خلق کرده و مخاطبان را با تمامی عناصر تصویر و المانهای موجود در صحنه درگیر میکند.
موسیقی متن فیلم پدر را آهنگساز و پیانیست ایتالیایی، لودویکو اناودی ساخته است. اناودی یکی از آهنگسازان برجسته معاصر است که در کنسرواتوریو میلان تحصیل کرده و در ابتدا کار خود را با ساخت موسیقی کلاسیک آغاز کرد؛ اما بعدها در سبکهای مختلفی از قبیل راک، فولک، پاپ و موسیقی ملل نیز به آهنگسازی پرداخت.
او تا کنون آهنگسازی فیلمها و سریالهای مختلفی از جمله دستنیافتنیها، دکتر ژیواگو، سرزمین خانهبهدوشها، من هنوز اینجا هستم و پدر را بهعهده داشته است. موسیقی اناودی متأثر از سبک موسیقی مینیمال، امبینت و پاپ است و او در آثارش فضایی تفکربرانگیز و آرامشبخش خلق میکند. در ادامه به بررسی موسیقی اناودی در فیلم پدر میپردازیم.
اپرا و تأثیر اعجابانگیز آن در فیلم پدر
«پیوند اپرا و فیلم» اصطلاحی است که به نحوه به کارگیری اپرا در سینما اطلاق میشود. در فیلم پدر، استفاده از اپرا موجب شده تا مخاطب به ذهن مکنونات ذهنی انتونی نزدیکتر شود و حسوحال او را درک کند. در صحنه اول وقتی آن-دختر آنتونی- از خیابان وارد آپارتمان میشود، مخاطب قطعه«What Power Art Thou» از اپرای پنج پردهای king Arthur را میشنود.
این اپرا از نظر موضوع به داستان و شخصیتها نزدیک است و به نوعی مقدمهای برای فیلم محسوب میشود. در ادامه فیلم آنتونی را میبینیم که در آشپزخانه مشغول گوش دادن به قطعه «Casta Diva» با یک ضبط قدیمی است. در این صحنه نیز صدای اپرا سولو شنیده میشود که صدایی امیدبخش و پرانرژی است اما این صدا ناگهان قطع میشود.
در تمامی صحنهها، قطعههای موسیقی مثل حافظه آنتونی، ناگهان قطع میشوند و ناتمام میمانند؛ فیلم پدر با تعلیقهای زیبا و سینمایی تعریف میشود و ساختار روایی آن به شکلی هدفمند برای مخاطب و آنتونی انسجام ندارد و مدام دچار وقفههایی میشود.
زلر با این وقفههای هدفمند قصد دارد مخاطب، احساس واقعی از زوال عقل و سردرگمی ناشی از آن را عمیقا درک کند. حین دیدن فیلم، درست زمانی که بیننده احساس میکند به همه موضوعهای داستان اشراف پیدا کرده ناگهان دوباره مثل شخصیت اصلی فیلم، ارتباطش با واقعیت قطع میشود.
اناودی در این فیلم از قطعههای آریا(آریتا) استفاده میکند و از آنجاییکه داستان در ذهن آنتونی میگذرد، بهنوعی آریاها نشاندهنده ناخودآگاه او هستند. در سراسر فیلم فقط آنتونی به این قطعهها گوش میدهد و تمام این قطعهها حالتی التماسآمیز و فضایی غمگین دارند. در واقع این اپراها نشاندهنده فضای ذهنی او هستند که دوست دارد هویت جدیدی برای خود و گذشتهاش بسازد، مرگ دخترش یا ترک کردن آپارتمانش را انکار میکند یا ناتوانی خود را نمیپذیرد.
در موسیقی متن فیلم پدر، آریاها از ناتوانی آنتونی با او صحبت میکنند و او تظاهر میکند که مشغول گوش دادن به آنهاست؛ اما در واقع همیشه آنها را قطع میکند، درست مثل رفتاری که با دیگر شخصیتهای فیلم دارد و به آنها عمیقا گوش نمیدهد.
در فضای داستان، موسیقی نیز همانند دیگر شخصیتهای فیلم سعی دارد در این فضای مبهم با آنتونی ارتباط برقرار کند و در عینحال بیانگر ناتوانی او باشد. از منظری دیگر، شخصیت اصلی فیلم پدر، مردی سالخورده است که دورهاش گذشته و در تلاش است که قدرت و سیطره خود را حفظ کند؛ شاید اپرا نیز در فضای مدرن همانند آنتونی ابهت خود را از دست داده است و کمتر کسی این روزها به آن توجه دارد.
در صحنهای که همه چیز برای مخاطب روشن میشود، اپرا «Pearl Fishers» را به صورت کامل و بدون وقفه میشنویم. این قطعه به صورت کامل تا انتهای فیلم پخش میشود؛ چرا که دیگر نکته مبهمی برای مخاطب وجود ندارد و همه چیز آشکار و واضح شده است.
یک فنجان چای با باخ
در ادامه میتوانید مصاحبه کوتاهی را با لودویکو اناودی در مورد تجربه آهنگسازی او و ساخت موسیقی برای فیلم پدر مطالعه کنید.
- اولین خاطره موسیقیایی شما به چه زمانی برمیگردد؟
اولین تجربه موسیقیایی من در خانواده اتفاق افتاد؛ زمانی را به خاطر میآورم که مادرم مشغول نواختن چند آهنگ فولکلور فرانسوی با ترانههای کودکانه بود. این ترانهها را از یک کتاب قدیمی ترانههای محلی انتخاب میکرد و برای ما میخواند.
- چطور شد که به نواختن پیانو و آهنگسازی علاقهمند شدید؟
در کودکی هر روز آواز خواندن مادرم را میشنیدم و صدای او مثل عطری بود که تمام لحظات مرا پر میکرد. پدرِ مادرم رهبر ارکستر بود و در طول جنگ به استرالیا مهاجرت کرد و در آنجا از دنیا رفت. به نظرم موسیقی برای مادرم راهی برای برقراری ارتباط با پدرش بود و حس و علاقه او به موسیقی که با دوری و از دست دادن همراه بود، به من منتقل شد.
- در مورد موسیقی فیلم پدر و آهنگسازی آن بگویید.
سال 2019، درست زمانی که من به شدت درگیر اجرای کنسرتهایم بودم، فلوریان با من تماس گرفت. من به زحمت توانستم قرار ملاقاتی با او بگذارم؛ در نهایت با هم آشنا شدیم و من فیلم پدر را با او تماشا کردم و بسیار لذت بردم. هر روز قبل از شروع کنسرتم، با فلوریان صحبت میکردیم و در مدت کوتاهی توانستم موسیقی متن را بسازم و ضبط کنم. سختترین بخش کار روی صحنه پایانی بود؛ مونولوگ آنتونی هاپکینز و موسیقی در پسزمینه و چرخش دوربین به سمت طبیعت.
- درباره ساخت موسیقی متن برای فیلم بگویید.
ساخت موسیقی متن فیلم، هیچوقت هدف من نبود اما وقتی متوجه شدم که در هشتاد فیلم از آثار من بهعنوان موسیقی متن استفاده شده است، بسیار خوشحال شدم؛ چون موسیقی من توانسته بود بخش ثابتی از صحنههای فیلمها بشود. در واقع سینما برای من به منزله جشنی برای آثار موسیقیایی من است.
- چه توصیهای به افرادی دارید که دوست دارند وارد حوزه آهنگسازی شوند؟
به نظر من آهنگسازی فقط به دانستن تکنیکها خلاصه نمیشود و دشوارترین چیز در این مسیر، پیدا کردن صدا و امضای شخصی است. آهنگساز باید اثر منحصربهفرد خود را خلق کند و نباید کارش شبیه دیگران باشد. در مسیر آهنگسازی باید با آزمایش و خطا، صدای خود را پیدا کنید.
- به کدام اثر خود بیش از بقیه علاقه دارید؟
هر کدام از آثار من نشاندهنده لحظهای از زندگیام هستند و من نمیتوانم بین آنها یکی را انتخاب کنم و همه را عمیقا دوست دارم.
- دوست دارید با کدام آهنگساز گپ بزنید و چای بنوشید؟
بیشک باخ، به نظر من در موسیقی او بین ساختار و احساس تعادل عجیبی برقرار است و این درست همان چیزی است که من دوست دارم در آثارم مشهود باشد.