پادکست گپدایو (32) بررسی فیلم درخشش The Shining (بخش دوم)
پادکست فارسی موسیقی گپدایو در دومین بخش از نقد و بررسی موسیقی متن فیلم درخشش The Shining در مورد معمای چگونگی خاتمهی این فیلم بحث میکند و برای علاقهمندان به سینمای وحشت و سبک فیلمسازی استنلی کوبریک از تغییراتی میگوید که در صحنههای پایانی این فیلم نسبت به داستان استفن کینگ صورت گرفته است. در این قسمت با پادکست فارسی موسیقی گپدایو همراه باشید تا از رازهای سر به مهری در مورد پایان فیلم درخشش The Shining آگاه شوید که تاکنون هیچ وقت در موردشان، فیلمی ندیدهاید و گزارشی نشنیدهاید. در کنار تمام این موارد در بخش دوم از پادکست فارسی مسیقی گپدایو در مورد گزینههای بازیگری نقش شخصیت اصلی فیلمنامه درخشش The Shining اطلاعات جالبی در اختیار مخاطبان قرار میگیرد و مشخص میشود که تقدیر چگونه برای جک نیکلسون رقم میخورد تا قرعهی فال به نام این نقش دیوانه زده شود!
با ما در قسمت جدید پادکست فارسی موسیقی گپدایو و بررسی یکی از تماشاییترین آثار ژانر ترسناک همراه باشید.
با توجه به مطالبی که در این قسمت گفته شد، به نظر شما تغییرات کوبریک برای پایان این فیلم مناسب بود؟ یا خود رمان استفن کینگ پایان بهتری داشت؟ یا اصلا بهتر بود پایان دیگری را میدیدیم؟
نظرتان را در پایین همین مطلب با ما به اشتراک بگذارید.
فایل صوتی و کمحجم پادکست گپ دایو:
موسیقی متن فیلم درخشش (The Shinning)؛
موسیقی متن فیلم درخشش شامل قطعاتی از موسیقی مدرن آهنگسازان قرن بیستم مثل کریستف پندرسکی، بلا بارتوک و گئورک لیگتی میشود. در این فیلم تلفیق تدوین و موسیقی بهخوبی انجام شده، کاتهای کم و تدوین با ریتم آرام پابهپای موسیقی در جریان فیلم پیش میرود. یکی از قطعههای معروف استفاده شده در فیلم درخشش، Music for Strings, Percussion and Celeste اثر بارتوک است که طبیعت اپیزودیک فیلم را نشان میدهد.
در فیلم درخشش شش قطعه از آثار پندرسکی استفاده شده است. مشهورترین آنها در صحنه نهایی فیلم که شخصیتها و داستان در اوج وحشت هستند، شنیده میشود. قطعه The Awakening of Jacob نیز بهدرستی روی صحنهها شنیده میشود، در ابتدای فیلم تکهای از ضرباهنگ موسیقی با افکتهای الکترونیک ترکیب شده تا در صحنهای که جک به اتاق 237 میرود، موسیقی پرتنش او را همراهی کند. این قطعه به دلایل مختلفی استفاده شده است؛ اول برای بیداری اولیه که در فیلم اتفاق میافتد و دوم برای نشان دادن نیروی شر. لوید که از نظر خوی شیطانی چندان مورد توجه نیست، همانطور که این قطعه به اوج خود میرسد هویت کاذب او نیز کنار گذاشته میشود و موسیقی فضای ناخوشایند اطراف جک را بازتاب میدهد.
موسیقیهای عامهپسند و معروفی که در فیلم بهکار رفتهاند شامل پاپ مدرن و کارهای مشابه آن است. آهنگها معمولا شامل موسیقیها جاز دهه بیست میشوند. اینکه چقدر از موسیقی ترسناک برای چنینی فیلمی استفاده شود اهمیت چندانی ندارد، بلکه ایجاد تعادل بین قطعهها و کاربرد درست از آنها در هر صحنه حائز اهمیت است.
تکنیکهای استنلی کوبریک؛
«سینما یک رسانه جادویی است. چنان قدرتی دارد که در عین جذاب بودن میتواند احساسات و عقاید را نیز منتقل کند؛ در واقع هیچ هنری چنین قدرتی ندارد.»
پرداختن به سبک کوبریک کار بسیار دشواری است چون روش او در فیلمسازی در طی سالهای زندگیاش شکل گرفته، او به شیوه خودش زندگی و کار میکرد. هنرهای تجسمی و جنبههای فکری فیلمهایش برایش اهمیت بسیاری داشته است. یکی از ویژگیهای معروف او داشتن صحنههای پرسپکتیو موازی در آثارش است که در آنها جهت تصویر، بازی بازیگران و حرکت دوربین موجب میشود تا بیننده روی نقطهای خاص تمرکز کند.
«هر چیزی که قابل نوشتن یا فکر کردن باشد، میتواند تبدیل به فیلم شود.»
فیلمبرداری کارهای او همیشه خلاقانه، خیرهکننده و از نظر زیباییشناختی بسیار لذتبخش است. اغلب رنگهای اصلی پررنگ یا تضاد بین سفید و سیاه در فیلمهایش مشاهده میشود. برای انتقال تنش از شات ترکینگ طولانی استفاده میکرد و بعدها سیستم استیدیکم را به کار برد. با توجه به اینکه بیشتر فیلمهایش اقتباس از روی کتاب هستند، کوبریک توانست درک ادبی جدیدی را وارد دنیای تجسمی کرد. سکانسهای طولانی، ریتم کُند و تعلیق از ویژگیهای بارز آثار او هستند.
«فیلمساز از همان آزادی برخوردار است که یک نویسنده هنگام خرید دفتر و کاغذ برای نوشتن دارد.»
در مورد موسیقی متن نیز کوبریک وسواس زیادی به خرج میداده است و دوست داشته که تجربه حسی برای بیننده خلق کند. کوبریک آثار فرانتس کافکا، اچ.پی. لاوکرفت، کارلوس سائورا، وودی آلن و ادگار رایتز را دوست داشته و از آنها تأثیر گرفته است. به عقیده او الیا کازان بهترین کارگردان تمام دورانها بوده و کارگردانهای مجبوبش اینگمار برگمان، دیوید لین، فدریکو فلینی، ویتوریو دسیکا، ماکس افولس و فرانسوا تروفو بودهاند.
«موسیقی یکی از مؤثرترین روشها برای آماده کردن ذهن مخاطب و تقویت نکاتی است که میخواهید به او منتقل کنید. استفاده صحیحی از موسیقی همچنین درست استفاده نکردن از موسیقی بزرگترین سلاحی است که در اختیاز کارگردان قرار دارد.»
مهرداد
کوبریک دنبال یه پایان متفاوت بود. نباید با هم مقایسه کرد ولی فکر میکنم پایانی که تو خود رمان بود زیاد تو ذهن موندگاری نداشته واسه همین کوبریک اینکارو کرده.