پادکست گپ دایو (43) بررسی موسیقی متن فیلم هفت (Seven)؛
پادکست فارسی موسیقی گپدایو در قسمت چهل و سوم از این مجموعه پادکستها به سراغ فیلم جنایی، کارآگاهی هفت به کارگردانی دیوید فینچر رفته است و این فیلم ماندگار در تاریخ سینما را از منظر موسیقی متن مورد بررسی قرار داده است. آهنگسازی فیلم هفت را هوارد شور آهنگساز مشهور فیلمهای ارباب حلقهها بر عهده داشته است. آهنگسازی که بیشتر به دلیل ساخت موسیقی برای سبکهای حماسی و فانتزی محبوبیت پیدا کرده است. فیلم هفت Seven در سال 1995 میلادی با بازی برد پیت، مورگان فریمن و کوین اسپیسی اکران شد و از همان روزهای ابتدایی نمایش، به دلیل داستانی جذاب، دلهرهآور و پر کشش و همچنین بازیهای تماشایی ستارههای هالیوودی خود به یکی از محبوبترین فیلمهای سینمایی در ژانر کارآگاهی تبدیل شده است. هوارد شور برای ساخت موسیقی متن فیلم هفت برخلاف چهرهای که از این آهنگساز در مجموعه فیلمهای ارباب حلقهها میشناسیم، آثار متمایزی را از خود به یادگار گذاشته است و به خوبی به آهنگسازان جوان نشان داده است که برای ساخت موسیقی در سبک نئو نوآر و کارآگاهی چه میزان امکانات مختلف در ساخت موسیقی متن در اختیار دارند.
پادکست فارسی موسیقی گپدایو نقد و بررسی موسیقی متن فیلم هفت Seven را در سایت ملودایو ببینید و بشنوید.
فایل صوتی و کمحجم پادکست گپ دایو:
دیوید فینچر David Fincher کارگردان فیلمهای سینمایی و موزیک ویدئوهای آمریکایی است که به خاطر سبک خاص و حالوهوای منحصربهفرد فیلمهایش شهرت دارد. هنگامی که دیوید فینچر کودک بود در همسایگی آنها کارگردان معروف هالیوود جرج لوکاس زندگی میکرد و تا حدودی این مسأله در علاقهمند شدن دیوید جوان به کار فیلمسازی نقش داشت. فینچر در نوجوانی بهعنوان دستیار فیلمبردار در استودیوی جلوههای ویژه لوکاس-Industrial Light & Magic- مشغول به کار شد. در اواسط دهه هشتاد میلادی فینچر شروع به کارگردانی ویدئوهای تبلیغاتی کرد و بعد از آن در ساخت موزیک ویدئو تبدیل به کارگردانی حرفهای شد. بیشتر موزیک ویدئوهای سمبلیک دهه هشتاد مثل Express Yourself از مدونا، Janie’s Got a Gun از آروسمیث از آثار ماندگار دیوید فینچر محسوب میشوند.
سبک کارگردانی دیوید فینچر و اوج و فرود یک استاد؛
«بیشترین تجربه را از اشتباهاتم کسب کردم.»
در سال 1992 میلادی دیوید فینچر اولین فیلمش را با عنوان بیگانه 3 کارگردانی کرد که چندان به مذاق منتقدان خوش نیامد و موفقیت تجاری کسب نکرد. اما بعد از آن دیوید فینچر فیلمهای موفقی چون هفت، بازی، باشگاه مشتزنی، اتاق وحشت، سرگذشت غریب بنجامین باتن، زودیاک، دختری با خالکوبی اژدها و دختر گمشده را کارگردانی کرد. دیوید فینچر برای کارگردانی فیلمهای روانشناختی و معمایی و همچنین برداشتهای مکرر از یک صحنه شهرت دارد، گاهی او برای رسیدن به نتیجه مطلوب بیش از پنجاه بار از یک صحنه فیلمبرداری میکند. او تا کنون چندین بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده و یک جایزه بفتا و یک گلدن گلوب در کارنامه حرفهای خود دارد.
«بعضی از مردم برای این به سینما میروند تا به آنها بگویند همه چیز خوب است. من از این دست فیلمها نمیسازم.»
سبک کارگردانی دیوید فینچر و رموز شاهکارسازی؛
بازی گرفتن از هنرپیشهها و قاببندیهای استادانه؛
یکی از تکنیکهای فینچر برای نشان دادن موقعیت و وضعیت شخصیت فیلم، استفاده از وایتشات است. در این تکنیک نمای تصویر باز است و سوژه در فاصلهای دور از دوربین قرار دارد. با این کار مخاطب میفهمد که شخصیت در مخمصه افتاده و وضعیت خطرناکی پیشرو دارد. استفاده از کلوزآپ در کارهای فینچر بسیار کم است و فقط در شرایطی که روی مهم بودن مسألهای تأکید دارد، نمای بسته آن را نشان میدهد. سبک کارگردانی فینچر بسیار هدفمند است و کلوزآپ را فقط در مواقع لازم بکار میبرد. فینچر در انتخاب تصاویر و نورپردازی صحنهها نیز بسیار وسواس دارد. او با استفاده از نورپردازیهای دقیق و تکنیک سایه روشن شخصیت فیلم را به مخاطب میشناساند، این تکنیک در فیلم هفت به وضوح دیده میشود. همچنین فینچر به بازی گرفتن ماهرانه از هنرپیشهها شهرت دارد و این کار را با تبحر زیادی انجام میدهد.
«در فیلم، ما به زمان، نور و رفتارها شکل میدهیم.»
حرکت دادن دوربین به خاطر شخصیت فیلم؛
فینچر دوربین را تکان نمیدهد مگر اینکه دلیل قانعکنندهای برای این کار داشته باشد و حرکت دوربین در فیلمهای او کاملا شخصیتمحور است. او حرکات دوربین را با حرکات و رفتارهای بازیگران داخل قاب، منطبق میکند؛ شخصیتها حرکت میکنند، بنابراین دوربین هم باید حرکت کند. فینچر با ارتباط محکمی که بین حرکت دوربین و حرکت شخصیت فیلم برقرار میکند مخاطب را با شخصیت فیلم درمیآمیزد و او را به همدلی وا میدارد.
استفاده از رنگها؛
فینچر با استفاده از رنگ، حس خوشحالی، هیجان، ترس، حشت و اتفاقات غیرمنتظره را به مخاطب القا میکند. هر احساسی که فینچر قصد در برانگیخته کردن آن داشته باشد با رنگ به بیننده نشان داده میشود. برای نشان دادن کرختی شخصیتها در دنیایی خفه از تکرنگ استفاده میکند، او همچنین چشم بیننده را ناگهان به المانهایی جذب میکند که رنگهای متناقض آنها حس پیشبینی از وقوع خطر را در مخاطب بالا میبرد؛ مثل سلاحهای نارنجی روی دیوار اتاق شکنجه در فیلم دختری با خالکوبی اژدها.
در کارهای فینچر، رنگ نقش نشانگر را بازی میکند که وضعیت احساسی شخصیت فیلم را نشان میدهد یا موتیفی تصویری برای پیوند ایدهها است. دیوید فینچر کاملا آزادانه از رنگها استفاده میکند. صحنههایی که در روز فیلمبرداری میشوند، رنگهای طبیعی دارند اما در صحنههای شب و فضاهای بسته و تاریک رنگ زرد و آبی غالب است. رنگ همچنین در نقش فیلتری برای نشان دادن خاطرات گذشته شخصیتها بکار میرود.
«شما میتوانید برای مخاطب خاص فیلم بسازید اما در عینحال باید آنها را ترغیب کنید تا به سینما بروند و بهای دیدن فیلم را بپردازند.»
تمرکز روی چیدمان و لوکیشنها؛
محل زندگی، محیط پیرامون و وسایل صحنه با شخصیت فیلم ارتباط مستقیم دارند و در شناخت او به مخاطب کمک میکنند. فینچر در مورد جزئیات وسواس زیادی دارد. حتی رنگ تلفن یا کاغذ دیواری در فیلمهای او کاملا هدفمند و در جهت شناخت شخصیت است. در بعضی از فیلمهای فینچر دنیای شخصیت فیلم، ثروت و اقتدار او با فضاهای بزرگ، باز و شفاف تعریف میشود، مثل راهپلههایی با سقفهای بلند و پنجرههای بزرگ.
سبک کارگردانی دیوید فینچر و تکنیکهای تدوین؛
تدوین در جهت ایجاد تعلیق و شناساندن شخصیت؛
مونتاژ برای برقراری ارتباط بین عناصر به ظاهر متفاوت، فشرده کردن زمان و جهت دادن به روایت استفاده میشود. فیلمهای فینچر مملو از مونتاژهای خوب است و در توسعه و بسط شخصیتها و روند فیلم تأثیر بهسزایی دارند.
حرکت آهسته (Slow Motion) و تعلیق؛
تدوین امکان دستکاری در زمان را به کارگردان میدهد. با تدوین میتوان روال منطقی زمان را درهم شکست، آن را تغییر یا بسط داد یا کاملا معکوس کرد. تعلیق نیز نتیجه را به تأخیر میاندازد. یکی از پرتعلیقترین کارهای فینچر اتاق وحشت است که در آن با استفاده از حرکات آهسته و طراحی صداهای انتزاعی تعلیق به اوج خود میرسد. فینچر گاهی در فضای بیدیالوگ، با استفاده از صداهای ظریف، حرکت آهسته در کنار کاتهای سریع حس تعلیق و حشت را در مخاطب افزایش میدهد.
«من عاشق شخصیتهایی هستم که تغییر نمیکنند و از اشتباهاتشان درس نمیگیرند.»
سبک کارگردانی دیوید فینچر و صدا و موسیقی؛
داستانگویی با استفاده از موسیقی و صدا؛
یکی از بهترین آثار فینچر، باشگاه مشتزنی است. همه عناصر فیلمسازی مثل تدوین، موسیقی، بازیها، طراحی لباس، رنگها، فیلمنامه و جلوههای ویژه، به خدمت گرفته شدهاند تا یکی از شاهکارهای سینمایی خلق شود. صدای اشیا صحنه، انعکاس و تکرار صداها، زمزمههایی که به مخاطب حس حضور در فضایی خالی را میدهد، صدای آژیرها، همه اینها در خدمت پیشبرد داستان هستند.
استفاده از موسیقی طنزگونه و موضوعی؛
در زودیاک، فینچر موسیقی متن خاص برای این فیلم نساخت و از موسیقی پاپ زمانهای که داستان فیلم در آن اتفاق میافتد، استفاده کرده است. او با این کار چندین هدف را دنبال میکند یکی اینکه مخاطب را به آن دوره بکشاند و دیگری اینکه به مخاطب نشان دهد که زودیاک قاتل واقعی بوده و مثل ما در این دنیا زندگی میکرده و موسیقیهایی که ما دوست داریم را گوش میداده است. فینچر کاملا آگاهانه آهنگها را انتخاب میکند. در بعضی از صحنهها طنز موجود بین ترانه و موسیقی کاملا مشهود است و صحنه را پیچیده میکند. زودیاک قاتل است و در این جهان اتفاقات بد همیشه در انتظار انسانهای خوب و شاد است و فینچر این را در موسیقی نشان میدهد. موسیقی عنصری است که ناخودآگاه روی مخاطب تأثیر میگذارد و ظرافت در انتخاب آن موجب میشود بیننده به معانی مستتر در فیلم پی ببرد.
«هالیوود همانقدر که عالی است، احمقانه و کوتهبین و بیذوق است.»
kohyar
جذاب بود من اول دنبال فیلمش بودم شانسی رسیدم به صفحه شما. باحال بود
وب سایت ملودایو
سلام خیلی ممنون از لطف و توجه شما، اگر انتقاد یا پیشنهادی نیز در مورد پادکستهای گپدایو دارید، حتما نظراتتان را با ما و سایر مخاطبان سایت ملودایو درمیان بگذارید.