آهنگ راکی،‌ ترنم جاری زندگی

کیارش رمضان‌نژاد - پنج‌شنبه، 3 خرداد 1397

سیلوستر استالونه هم مثل قهرمان داستانش راکی بالبوآ‌، سال ۱۹۷۵ میلادی وقتی هنوز اولین قسمت از سری فیلم‎های این مجموعه ساخته نشده بود،‌ آهی در بساط نداشت، بازیگری دست چندم که چندتایی نقش کوتاه این جا و آن جا بازی کرده بود و ۱۰۰ دلاری هم بیشتر ته حساب بانکی‎اش نبود. استالونه در آن سال‎ها آنقدر ندار بود که مجبور شود سگ محبوبش را نیز بفروشد تا بلکه دیگری پیدا شود که خورد و خوراک بهتری به حیوان بینوا برساند.

راکی روایت قهرمانی معمولی؛‌

راکی

شاید همین سختی روزگار بود که منبع الهامی برای استالونه جوان شد تا عطش فیلنامه‎نویسی و آرتیست شدنش را با خلق یک قهرمان «از نفس افتاده» فرو بنشاند،‌ آدم معمولی که همان حضور روی رینگ و مسابقه دادن برایش حکم پیروزی را دارد. ورزشکاری که همه نادیده می‌گیرندش و نقطه‎ی عطف زندگانی فقیرانه‎اش،‌ مشت‌هایی است که در ایستادگی با یک قهرمان اسم و رسم‎دار و صد البته پولدار نوش جان می‎کند.

قصه‎ی راکی اینطور شروع شد و به آنجایی رسید که می‎دانید،‌ برند تجاری که تا شش قسمتی برای تماشاگران ماجراها داشت و بعد از آن هم دوباره در فیلم‎های دیگری مثل «کرید» به زندگی سینمایی‎اش ادامه داد و قرار است همچنان هم ادامه بدهد.

برای ما که با کمی اغماض از هم عصران و هم نسلان بالبوآی بوکسور هستیم، راکی شده است نماد هر آنچه که می‎تواند انگیزشی باشد و هیچ بعید نیست مخاطبی که همین امروز هم یکی از قسمت‎های راکی را می‎بیند، فیلش یاد هندوستان کند که باید برنامه‎‏ای چید و ورزش و نرمش را دوباره در برنامه‎ی روزانه گنجاند.

کم نیستند منتقدانی که به خاطر همین تم ورزشکارانه و خوش‌خیالانه از فیلم‌های استالونه انتقاد می‎کنند و به شدت از دست هیئت ژوری اسکار شکار هستند که چرا در حضور فیلم راننده تاکسی مارتین اسکورسیزی بزرگ، اسکار بهترین فیلم سینمایی را به راکی دادند، فیلمی که جز تکرار رؤیاهای پوشالی حرف تازه‌‏ای برای گفتن ندارد.

با وجود تمام این نقدها بعد از گذشت بیشتر از چهل سال که از ساخته شدن این فیلم می‎گذرد،‌ راکی دست‎ساز استالونه همچنان محبوبیت خود را حفظ کرده است و در فهرست فیلم‌های پر مخاطب تاریخ سینما جایگاهی ثابت پیدا کرده است. نکته‌ی جالب اینکه هر چه از ساخته شدن این فیلم بیشتر می‎گذرد،‌ تصویر قهرمان فروافتاده‎ای که در آخر داستان به رستگاری می‎رسد،‌ در سینماها بیشتر و بیشتر رنگ می‎بازد و به نظر می‎رسد که این «گونه‎ی سینمایی» مثل خیلی دیگر از گونه‎های خوب یا بد این صنعت در معرض خطر انقراض قرار گرفته باشد.

راکی در زمانه‎ی ما؛‌

راکی

برخی معتقدند زمانه‎ی جدید این قبیل قهرمانان را بر نمی‎تابد و خط مشترکی برای همذات پنداری با چنین قهرمانانی پیدا نمی‎کند، سینمای تجاری امروز یا در قُرق ضد قهرمانانی است که واپس‌ماندگی را ترویج می‎کنند و به بی‌اخلاقی و فرصت‌طلبی خود می‎نازند، ‌یا از آنِ روشنفکرنماهایی است که با شعارهای «قلنبه سلنبه» مدام دنیای پیرامون را لعن و نفرین می‎کنند، غافل از اینکه با این غُر زدن‎ها فرصت زیستن را نیز از دست خواهند داد، در این دسته‎بندی نباید از ابرقهرمانان نیز غافل شویم که جز با چسب بودجه‏‌های چندین و چند میلیون دلاری به صدر جداول فروش نمی‌چسبند و همه چیز از فن و تکنیک و اکشن دارند، جز داستانی که چهل سال بعد هنوز یادت مانده باشد و دوستش داشته باشی و بخواهی دوباره تماشایش کنی!    ‌

با تمام این توضیحات، پس چرا راکی هنوز عزیز و دلنشین است؟‌ شاید اگر چند سال پیش بود و دنیا حال و روز خوش‌تری داشت،‌ برای پاسخ این سؤال می‎شد استدلال کرد که امید همیشه شاه‏‌کلیدی است که به مذاق مخاطب خوش می‎آید و پیر و جوان دوست دارند سربلندیِ از پا فتاده‎ای را روی پرده‎ی نقره‏ای تماشا کنند. اما امروز که امیدها بیشترشان ناامید شده‎اند،‌ چه؟‌

به نظر می‎رسد راکی بالبوآ بعد از تمام این ‎سال‎ها همچنان دیدنی است، چون هنوز تمام قصه‎هایش را روایت نکرده است،‌ همان قصه‌‏های ساده‏ای که بدون منت از زندگی یک آدم معمولی می‎گویند که شور بَرش داشته که می‎تواند با قهرمان بنام سنگین وزن‎ها،‌ روی رینگ مشتزنی، شاخ به شاخ شود.

به نظر می‎رسد برای تماشاچی امروز،‌ همان تماشاچی که ممکن است بارها راکی را دیده و شنیده باشد، دیگر راکی، تنها داستان پیروزی نیست، داستان شکست هم نیست و یا حتی روایت مبارزه کردن،‌ سختکوشی و نباختن!

به نظر می‎رسد این روزها که آسمان‏ اکثر خیال‎ها ابری و خاکستری است،‌ داستان راکی هنوز دیده می‎شود چرا که داستان «خودی» است که در دنیای غیر خودی‎ها گرفتار شده است. داستان بیقراری،‌ داستان آرزوهای محال، آرزوهایی نه برای رسیدن و یا حتی نرسیدن، بلکه آرزوهای فقط برای داشتن!

راکی در دنیایی که با متر و معیارش، سکون کاربر و سرعت اینترنت، آپلود و دانلود است،‌ فیلمی شده است که شور دویدن را درونت زنده می‎کند و شور یک جا نماندن،‌ از چارچوب بیرون زدن و رفتن و رفتن!

Bill Conti و نوای قهرمانی؛‌

راکی

داستان راکی به کنار،‌ موسیقی این فیلم هم برای خودش قصه‏‌ها دارد و درست مثل قهرمان فیلم،‌ حاصل نبوغ آهنگسازی است که تا پیش از این کار در حرفه‎ی خود،‌ گمنام بود و شهرت چندانی به هم نزده بود. استالونه بعد از کش و قوس‎های فراوان موفق شد Bill Conti راضی کند تا تنها با ۲۵۰۰۰ دلار موسیقی فیلم راکی را بسازد و با همین بودجه نوازنده استخدام کند، استودیوی ضبط اجاره کند و دست آخر نوارهای ضبط را هم شخصا خریداری کند.

اما تمام این محدودیت‎ها باعث نشد تا موسیقی متن زیبای فیلم راکی شنیده نشود و قطعه‎ای که با عنوان Gonna Fly Now مشهور شده است تا نامزدی اسکار ترقی نکند.

Conti برای اینکه زبان موسیقیایی فیلم راکی شود از چهار لحن مختلف و پرطرفدار استفاده کرده که ریشه در آهنگ‌های محبوب معاصر و ژانرهای پاپ، راک و دیسکو داشت.

راکی و سرود مقدس ورزش؛‌

راکی

هوشمندی Conti در این بود که دریابد داستان پرکششی چون راکی نیازمند یک سرود مقدس است،‌ همین ایده بود که منجر به خلق آهنگ مشهور Gonna Fly Now شد، آهنگی که تا سینما زنده است،‌ یاد و نام فیلم راکی و صحنه‎های خاطره برانگیزش را در ذهن زنده می‎کند. آهنگی که در فهرست ۱۰۰ موسیقی متن برتر دنیا، به انتخاب منتقدان رتبه‎ی پنجاه و هشتم را از آن خود کرده است.

سرود مقدس Conti هر بار که نواخته می‎شود، تماشاچی ناخودآگاه انتظار قهرمان بی‎ادعایی را می‎کشد که فروتنانه وارد قاب شود و بی‎توجه به خستگی‎ها، آرام و قرار نداشته باشد.

Conti دو درونمایه‎ی دیگر را نیز دستمایه‎ی آهنگسازی‎اش برای فیلم راکی کرده است،‌ مبارزه و قهرمانی؛‌ هر دوی این درونمایه‎ها به کرات با موسیقی متن فیلم راکی در گوش مخاطب نواخته می‎شوند و وی را در کشمکش قهرمان فیلم برای از پای ننشستن با شخصیت راکی همراه می‎کند.

البته هنرنمایی Conti تنها به رینگ مسابقه ختم نمی‎شود و گاه و بیگاه با سراغ گرفتن از عشق راکی به آدریان با درونمایه‎های عاشقانه به انسانی شدن چهره‎ی راکی در چشمان مخاطبان کمک می‏کند.

با تمام این نغمه‏‌ها و نواهاست که Conti موفق می‎شود یکی از ماندگارترین موسیقی‎های متن تاریخ سینما را خلق کند،‌ موسیقی که بعد از گذشت چندین دهه همچنان یکی از یگانه مراجع موسیقایی برای برانگیختن و به تکاپو انداختن مخاطبانی است که در رخوت و سستی دنیای ماشینی و در دور باطل روزمرگی‎ها و یکنواختی‎ها اسیر شده‎اند.

برای آشنایی بیشتر با موسیقی متن فیلم‌های ماندگار تاریخ سینما حتما پادکست‌های گپ دایو تولید شده در استودیو ملودایو را ببینید و بشنوید.