درسهایی از تدوین فیلم جنگ ستارگان
معمولا مخاطب فیلم را برای اهداف گوناگونی تماشا میکند؛ برای سرگرم شدن، گرفتن اطلاعات و گاهی فرار از واقعیت زندگی روزمره. با این حال میتوان گفت فیلمی موفق است که بتواند از لحاظ احساسی مخاطب را با خود همسو کند. سازندگان فیلم برای ایجاد این حس در بیننده از ترفندهای مختلفی استفاده میکنند که یکی از آنها تدوین فیلم است. فیلم جنگ ستارگان جایی است که بهیادماندنیترین شخصیتهای تاریخ سینما و یکی از بهترین تدوینهای فیلم را در خود گنجانده است. در ادامه تکنیکهای تدوین این فیلم را بررسی میکنیم.
برقراری ارتباط چشمی؛
چشمها پنجره روح هستند. وقتی دو نفر با هم ارتباط چشمی برقرار میکنند، نه تنها شخصیتشان بلکه رابطه آنها نیز برای مخاطب آشکار میشود. حتی یک نگاه منفرد میتواند نشاندهنده رقابت، دشمنی یا عشق و دوستی باشد. در فیلم جنگ ستارگان علاوهبر کاتهای خاص برای نشان دادن ارتباط بین شخصیتها، تصاویری از شخصیتها که به جاهای مختلفی نگاه میکنند یا با چشمها و نگاهشان احساساتشان را بروز میدهند، بهوفور دیده میشود. در واقع بازیگران چیزی نمیگویند اما از طریق نگاه با هم ارتباط برقرار میکنند. با یک تدوین دقیق و کاربردی این لحظات کنار هم قرار میگیرند تا احساس شخصیتها به بیننده منتقل شود. اینجا جادوی تدوین قابل مشاهده است که شخصیتها بدون هیچ دیالوگی بیان میکنند که چه احساسی دارند و تدوینگر هنرمندانه این تصاویر را کنار هم میچیند.
طولانی کردن تصاویر و انتقال احساسات؛
برداشت طولانی از یک صحنه میتواند احساس و اشتیاق را در مخاطب افزایش دهد. وقتی بار احساسی یک صحنه زیاد است، مخاطب دوست دارد که آن صحنه طولانی شود چرا که او با شخصیتهایی که در حال تجربه این حس هستند، همذاتپنداری کرده است. گاهی طولانی شدن صحنه ایجاد تنش میکند و موجب خلق سؤالهای مختلفی در ذهن مخاطب میشود. در فیلم جنگ ستارگان صحنهای که دارث وادر به لوک میگوید که پدرش است، مخاطب دوست دارد این صحنه کِش بیاید و او واکنش لوک را ببیند. تدوینگر در اینجا صحنهای سیزده ثانیهای را پیش چشم مخاطب قرار میدهد و او را که با لوک همذاتپنداری کرده با سؤالهای متفاوتی مواجه میکند.
استفاده از قدرت زمان؛
چشم انسان این توانایی را دارد که در مدت زمان کمی، تصاویر زیادی را ثبت کند. احساسی که بوسیله فیلم به مخاطب منتقل میشود با توجه به طولانی یا کوتاه بودن کاتها تغییر میکند. مثلا در صحنه تعقیب و گریز، کاتها چندثانیهای هستند و این تغییر صحنهها موجب ایجاد هیجان، آشفتگی و اضطراب در مخاطب میشوند. در فیلم جنگ ستارگان هنگامی که لوک مشغول تمرین با یودا است، تصاویر طولانی و کاتها کمتر است؛ این به بیننده اجازه میدهد تا با آرامش تصاویر را ببیند و روی عناصر بصری تمرکز کند. در صحنهای که لوک سعی دارد با نیروی خود X-Wing را از آب بیرون بیاورد، تدوینگر از معجزه زمانبندی استفاده میکند. موسیقی اوج میگیرد و تصاویر سریعتر و سریعتر میشوند و مخاطب باور میکند که واقعا لوک میتواند این کار را انجام دهد؛ اما وقتی لوک شکست میخورد، تصاویر طولانی میشوند؛ سی فریم در سی ثانیه. تدوینگر مسوول هدایت احساسات مخاطب است و با استفاده از تکنیکهای مختلف به این هدف میرسد.