سبک کارگردانی دنی ویلنوو (Denis Villeneuve)
دنی ویلنوو کارگردان آمریکایی-فرانسوی آثار کلاسیک مدرنی از قبیل بلید رانر 2049 و سیکاریو است و میتوان گفت تا به امروز فیلم بدی در کارنامه حرفهای او دیده نمیشود؛ البته دو فیلم اول او نقصهایی دارند اما چندان چشمگیر نیستند. در ادامه با سبک و آثار ویلنوو آشنا میشویم.
سبک فیلمسازی دنی ویلنوو
- ارائه جهانی وارونه
در فیلمبرداری، فقط چیزی که دوربین نشان میدهد مهم نیست و ارائه نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. مفهوم سوژه با توجه به نور، کادربندی و نوع لنز تغییر میکند. زاویه دوربین نیز تأثیر زیادی دارد. در فیلم پلیتکنیک، دنی ویلنوو زاویههای مورب و وارونه را انتخاب کرده تا جهانی درگیر هرجومرج را به نمایش بگذارد.
- استفاده از نور و سایه
در صحنهای که دو نفر در حال گفتگو هستند، تمرکز مخاطب روی دیالوگها و بازی بازیگران است. اما کارگردان میتواند از چیزهای دیگری برای تقویت تأثیرگذاری و مفهوم صحنه استفاده کند. تدوین، موسیقی و صدا، طراحی لباس عواملی هستند که صحنه را تقویت میکنند؛ همچنین از هنر فیلمبرداری و نورپردازی میتوان به عنوان روشی کاربردی برای ارتباط با شخصیت فیلم استفاده کرد. در فیلم سیکاریو، ویلنوو با استفاده از تکنیک نور و سایه و تنظیم زاویه دوربین در صحنه دونفره کیت و الخاندرو، حالوهوای شخصیتها و انتقال قدرت را به مخاطب نشان میدهد.
در صحنه آخر که کاملا پرتنش است کیت که دیگر هیچ رازی ندارد با لباسی کاملا روشن و پسزمینه خاکستری و بدون سایه دیده میشود اما برعکس الخاندرو مرموز کاملا در سایه مخفی شده و گاهی فقط چشم چپش برقی میزند. ویلنوو با استفاده از نورپردازی احساس شخصیتها را تقویت میکند.
- خلق دنیای جدید
مشخصه بارز سینمای علمی-تخیلی، خلق جهانهای تازه و جدید است. مخاطب جذب این مکانهای عجیب و ناشناخته میشود. دنیای خلق شده میتواند سیارهای دور یا آینده از زمین باشد. داستان و شخصیتها نیز به شکلی ریزبینانه در این جهانها قرار میگیرند. در فیلمهای علمی-تخیلی ممتاز، نمایش هر مکان جدید در واقع برای آگاه کردن مخاطب است و هیچ تصویری بیهدف و فقط برای سرگرمی نشان داده نمیشود؛ مثلا موجب میشود که بیننده در مورد زندگی شخصیتهای داستان یا فضای کلی دنیای تازه اطلاعاتی کسب کند. در بلیدرانر2049، صحنه ابتدایی با تصاویر هوایی از منطقهای زراعی شروع میشود و خیلی زود مخاطب درک میکند که در این دنیای تازه، انرژی خورشیدی یک منبع غالب است. به مرور که داستان پیش میرود، به اطلاعات بیننده در مورد دنیای خلق شده توسط ویلنوو، اضافه میشود و او میتواند خودش را بهعنوان یکی از ساکنین این جهان عجیب تصور کند. در این فیلم هر مکان با هویت خودش و شخصیتی که در آنجا حضور دارد طراحی شده است.
- ایجاد کنتراست با استفاده از رنگ و لباس
در فیلمهای دنی ویلنوو المانهای سورئال وجود دارند اما الزاما خودش سورئالیست نیست. در فیلم دشمن با بازی جیک جیلنهال دو نقش را بازی میکند، ادام و آنتونی که ظاهری یکسان و زندگی متفاوتی دارند و در واقع نمایانگر دو روی یک سکه هستند. ویلنوو با انتخاب لباسهای متفاوت آنها را از هم متمایز میکند؛ آدام که شخصیتی سالمتر دارد با لباسهای روشن و آنتونی که شخصیتی پرخاشگر و بیپروا دارد، با لباسهای تیره. فضای پیرامون آنها نیز با هم متفاوت است.
- تدوین و دستکاری تصاویر
ترکیب صدا و تصویر برای تولید یک داستان، احساس یا مضمون است. تدوین میتواند مفهومی را به یک صحنه اضافه کند که در فیلمنامه وجود نداشته و وحتی تخیل مخاطب را فعال کرده و او را وارد داستان کند. ویلنوو در فیلمهایش مخاطب را وارد تجربهای پیچیده کرده و با حذف صحنههایی، ذهن و تخیل بیننده را فعال میکند. در واقع هنگام دیدن فیلمهای ویلنوو، مخاطب هم بخشی از داستان است. مثلا در فیلم زندانیان، بیننده صحنه آدمربایی را نمیبیند و ویلنوو به او اجازه میدهد که با تخیلش داستان را بسازد.
- ارتباط تصاویر و موسیقی
در فیلمهای ویلنوو موسیقی و تصاویر با هم ارتباط عمیقی دارند. برای مثال در فیلم ویرانشده، در صحنهای آهنگی از گروه ردیوهد پخش میشود، آوازی نرم و صدای گیتار و مخاطب تصاویر را با حرکات آرام دوربین میبیند که کاملا با موسیقی مطابقت دارند. به مرور آهنگ اوج میگیرد و با درامز و پیانو ترکیب میشود و زمانی که صدای پرکاشن قطع میشود تصویر هم به شکل دراماتیکی تغییر میکند.
- ایجاد وحشت با موسیقی
در فیلم ورود، ویلنوو با استفاده از موسیقی ارتباط عجیب و غریب دو جهان را به مخاطب نشان میدهد. در صحنههایی با استفاده از سازهای زهی فضایی انسانی میآفریند که برای مخاطب آشنا است و او میفهمد که این صدایی زمینی است؛ اما در صحنههایی که به جهان دیگر تعلق دارد موسیقی شلوغ همراه با زمزمههایی مبهم به گوش میرسد که نشاندهنده دنیایی ماورائی است. فیلمهای ویلنوو هم از لحاظ صوتی جالب توجه هستند و یکی از نکاتی که او همیشه در نظر دارد، انتخاب صدا و موسیقی همگن با تصاویر است. در ادامه فیلم ورود، مخاطب سرانجام صدای بیگانگان را میشنود، و صدای زمزمه موسیقی با حرف زدن آنها ترکیب میشوند. بیگانگان با صداهایی عجیب و در عینحال آشنا صحبت میکنند و بین گفتار آنها و موسیقی جدایی وجود ندارد. ویلنوو نشان میدهد که هر چقدر هم آنها غریبه باشند اما صدایشان برایمان آشناست و این خود دلیلی برای ترس از آنهاست.