تکنیک های ام. نایت شیامالان

الهام ربیعی - پنج‌شنبه، 11 دی 1399

ام. نایت شیامالان

مانوج نلیاتو شیامالان کارگردان، فیلمنامه‌نویس وتهیه‌کننده هندی-آمریکایی در سال 1970 در هند متولد شد. پدر و مادرش زمانی که او شش هفته داشت به آمریکا مهاجرت کردند و او در فیلادلفیا بزرگ شد و ارتباطش با پنسیلوانیا در آثارش مشهود است. او در دوران تحصیلش در دانشگاه هنر نیویورک اسم مستعار «نایت» را برای خودش انتخاب کرد. در سنین نوجوانی، هنگامی که یک دوربین سوپر8 هدیه گرفت متوجه علاقه‌اش به فیلمسازی شد؛ بعدها اگرچه پدرش دوست داشت که مانوج به شغل خانوادگی‌شان-پزشکی- بپردازد اما مادرش او را تشویق کرد که به دنبال علاقه‌اش برود. مانوج که طرفدار پروپاقرص اسپیلبرگ بود تا هفده سالگی چهل‌وپنج فیلم کوتاه خانگی ساخت.

شیامالان اولین فیلم بلندش

«دعا کردن با خشم» را در سال 1992 و در دوران دانشجویی ساخت و در سال 1999 با ساخت فیلم «حس ششم» به شهرت جهانی رسید و نامزد شش جایزه اسکار شد. او به خاطر ساخت فیلم‌هایی با داستان ماوراءالطبیعی و پایان پیچیده و غافلگیرکننده شهرت دارد. یکی از عوامل موفقیت فیلم ترسناک-کلاسیک حس ششم، پایان تکان‌دهنده آن است. بعد از شیامالان بسیاری از فیلمسازان سعی کردند که این تجربه را تکرار کنند اما تعداد کمی از آنها به موفقیت رسیدند.

تفاوت بین پایان غافلگیرکننده و پایان پیچیده در این است که در پایان غافلگیرکننده، اتفاقی غیرمنتظره یا شوکه‌کننده، اصل داستان را زیر سؤال می‌برد؛ مثل کشتن یک قهرمان یا افشای رازی بزرگ. اما در پایان پیچیده راز داستان تمام‌مدت جلوی چشم مخاطب بوده و او آنرا ندیده است.

سیر تکاملی موضوعات پیچیده در آثار شیامالان

استفاده از موضوع پیچیده برای شیامالان هم نعمت بود و هم دردسر، چرا که دستش برای مخاطب رو شده بود و او باید در آثار بعدی از شیوه‌ای جدید برای پیچیده کردن داستان استفاده می‌کرد. فیلم آسیب‌ناپذیر، پایانی غافلگیرکننده دارد اما مجالی برای کشف راز به مخاطب داده نمی‌شود. در فیلم «نشانه‌ها»، اتفاقاتی که ظاهرا منشأیی الهی دارند پیش می‌آیند و پیچیدگی خاصی دیده نمی‌شود؛ اما فیلم دهکده دو داستان پیچیده روایت می‌شود و پایانی شوکه‌کننده دارد. البته خلق پایانی پیچیده و عالی فقط یکی از ویژگی‌های سبک کارگردانی شیامالان است و در ادامه به تکنیک‌های او اشاره می‌شود.

روایت داستان در فضایی چندلایه

شیامالان در قصه‌پردازی درون قاب بی‌نظیر است. یکی از مشخصه‌های او استفاده از پیش‌زمینه، میان‌زمینه و پس‌زمینه است. در فیلم «بانویی در آب» این ویژگی به خوبی نمایان است.

قاب‌بندی و حرکت دوربین

در زبان فیلم، نمای نزدیک موجب ارتباط بیشتر مخاطب با شخصیت می‌شود، برعکس آن نیز صدق می‌کند به این صورت که بیننده هر چه شخصیت فیلم را از فاصله دورتری ببیند ارتباط کمتری با او برقرار می‌کند. در فیلم حس ششم، شیامالان در صحنه‌ای که مالکوم با کول بازی «حدس زدن» را انجام می‌دهد، از این اصل استفاده کرده است.

طراحی موضوعی

در فیلم «شکافته»، شیامالان به بهترین شکل با استفاده از طراحی صحنه، شخصیت را به مخاطب می‌شناساند. این فیلم در مورد کوین و بیست‌وسه شخصیتی است که در ذهن او زندگی می‌کنند. طراحی مبتکرانه فضای اتاقی که او بچه‌های ربوده شده را در آنجا نگه می‌دارد، در جهات شناساندن شخصیت‌های متفاوت اوست. دیوار پشتی نمایی سنگی و سیمانی دارد و دیوار و سقف روبه‌رو گچبری صاف و ناتمام. سرویس بهداشتی از جنس چینی سفید و تمیز است و دیوار مقابل چوبی.

قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌ها و رنگ‌های تداعی‌کننده

معمولا در فیلم‌های ابرقهرمانی-واقع‌گرایانه مجموعه‌ای از چیزهای ضدونقیض کنار هم قرار می‌گیرند. شیامالان در فیلم «آسیب‌ناپذیر» از این اصل استفاده می‌کند؛ در این فیلم بنای اصلی روی شخصیت‌ها است اما درام خانوادگی نیز در هسته آن نادیده گرفته نمی‌شود. همانطور که استفاده از رنگ در کمیک‌بوک‌ها، یکی از مهمترین اصول است، شیامالان نیز برای قهرمان و ضدقهرمان این فیلم از رنگ‌های متمایز استفاده کرده است. دیو دان و هر چیز مرتبط با او سبز بسیار تیره است و الیجاه پرایس، بنفش. در جدول رنگ، سبز و بنفش نه متضاد هم هستند و نه آنقدر بهم نزدیک. در صحنه‌های فلاش‌بک صحنه‌ها سیاه و سفید می‌شوند اما لباس شخصیت‌ها رنگی هستند. شیامالان در همه فیلم‌هایش از رنگ به شیوه‌ای متفکرانه و دراماتیک استفاده می‌کند.

صحنه‌های تک-برداشت

شیامالان بدون هیچ واهمه‌ای از برداشت‌های بلند در فیلم‌هایش استفاده می‌کند و این کار را برای ایجاد تعلیق انجام می‌دهد. او با تنظیم حرکت دوربین سعی می‌کند تصویر نهایی و مطلوبش را حین فیلمبرداری بگیرد و در نتیجه از تدوین کمتری استفاده کند. در فیلم «آخرین بادافزا»، یک صحنه یک دقیقه و چهل‌وهشت ثانیه‌ای اکشن و بدون وقفه وجود دارد که مخاطب را کاملا محو خود می‌کند.

صحنه‌های تعلیق‌آمیز بلند

در فیلم «نشانه‌ها» به‌وفور صحنه‌های تعلیق‌آمیز دیده می‌شود؛ مثل صحنه‌های شب در مزرعه و صحنه‌های زیرزمین. تقریبا در آخر فیلم، یکی از پرتعلیق‌ترین صحنه‌ها وجود دارد، خانواده اعتقاد دارند بحران تمام شده و همه چیز به حالت عادی برخواهد گشت، این صحنه یک دقیقه و بیست ثانیه است و تعلیق آن با استفاده از تقابل تدوین و حرکات است. با وجود اینکه همه چیز عادی به نظر می‌رسد، مخاطب درک می‌کند که چیزی درست نیست و این سوءظن با ظهور بیگانه‌ای در پشت گراهام تأیید می‌شود. در این صحنه هیچ موسیقی شنیده نمی‌شود و نور کم و یکنواختی بر صحنه افتاده است. شیامالان با استفاده از تعلیق در صحنه‌ها حس نگرانی و عدم اطمینان را در مخاطب بوجود می‌آورد.

استفاده از طراحی صدا

از دیگر تکنیک‌های شیامالان قصه‌گویی شنیداری و طراحی صدای ذهنی است. در فیلم «دهکده»، شیامالان به خوبی از تکنیک استفاده کرده است. شخصیت اصلی، اختلال بینایی دارد و در نتیجه توانایی شنیداری‌اش بالاتر است و چیزهایی می‌شنود که دیگران قادر به شنیدن آنها نیستند. در صحنه‌ای وقتی صداهای بیرون اتاق، موسیقی، رقص و خنده درهم‌آمیخته می‌شود، او صدای زمزمه‌ای هارمونیک را می‌شنود و همزمان مخاطب نیز آنرا درک می‌کند و با دقت بیشتر گوش می‌دهد. در واقع طراحی صدا راهی عالی برای ورود به ذهن شخصیت‌های فیلم و ایجاد تعلیق است و گاهی مؤثرتر از تصاویر عمل می‌کند.

مرتبط: بررسی موسیقی متن فیلم دهکده

ارتباط عمیق موسیقی با شخصیت‌ها

شیامالان از موسیقی به بهترین نحو برای شناساندن شخصیت‌ها استفاده می‌کند. او معمولا در صحنه آغازین فیلم با موسیقی، فضا و شخصیت‌های داستان را به مخاطب می‌شناساند. بهترین نمونه استفاده از موسیقی در فیلم «شیشه» است. در این فیلم صدای ویولون و ریتم شلوغ آن نمایانگر ذهن آشفته کرامب است. شیامالان در فیلم‌هایش با استفاده استادانه از رنگ و موسیقی به ذهن مخاطب جهت می‌دهد.

منبع