معرفی جوئل کاکس تدوینگر برنده اسکار برای فیلم نابخشوده
جوئل کاکس (Joel Cox) تدوینگر آمریکایی است که کار در سینما را از سال 1942 میلادی با بازی بهعنوان نوزاد در فیلم «برداشت محصول تصادفی» آغاز کرد. سپس در سال 1961 در کمپانی برادران وارنر شروع به کار کرد. در آنجا رودی فهر تدوینگر و مدیر اجرایی بود، حدود سه سال بعد او از کاکس یک کارآموز تدوین ساخت. طبق روال آن دوره کاکس چند سال بهعنوان دستیار غیررسمی فعالیت کرد. اولین کار جدی او «مردمان باران» به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا بود که در آنجا نامش بهعنوان دستیار ذکر شد.
سپس در سال 1975 فیلم «بدرور زیبای من» به کارگردانی دیک ریچاردز را تدوین کرد و بهطور رسمی وارد دنیای سینما شد. او قبل از این در فیلم «Rafferty and the Gold Dust Twins» به عنوان دستیار تدوین با ریچاردز همکاری کرده بود. او تدوین دو فیلم دیگر این کارگردان –March or die و دره مرگ- را نیز انجام داد.
همکاری او با کلینت ایستوود در سال 1976 با فیلم جوسی ولز یاغی شروع شد که در آنجا کاکس دستیار فریس وبستر بود. بعد از آن کاکس و وبستر در چندین فیلم دیگر از جمله دستکش آهنی، مرد هانکی تانک، مجری، برانکو بیلی با هم همکاری کردند. در سال 1983 میلادی با فیلم «ضربه ناگهانی» کاکس تدوینگر اصلی فیلمهای ایستوود شد و همکاری آنها سی سال به طول انجامید. به نقل از کاکس، ایستوود در طول این سالها فقط یک بار صحنهای را که او تدوین کرده بود، ادیت کرد.
جوئل کاکس در طول سالها فعالیتش بارها نامزد دریافت جوایز معتبر از جمله جایزه ادی، بفتا، اسکار و ستلایت شد و توانست جایزه اسکار بهترین تدوین و جایزه اِدی را برای فیلم «نابخشوده» دریافت کند، همچنین جایزه فیلم هالیوود بهعنوان بهترین تدوینگر سال به او اعطا شده است.
هنر تدوین از نقطه نظر جوئل کاکس؛
-آیا هیچکدام از عادات قدیمی تدوین را همچنان در تدوین غیرخطی خود استفاده میکنید؟
بله من هنوز هم با همان روش صحنهها را کات میکنم؛ جزئیات را بررسی میکنم، یادداشت برمیدارم و بعد ادیت صحنه را انجام میدهم. هیچ آزمایش و خطایی وجود ندارد. آنجا مینشینم، به چیزهایی که در اختیار دارم نگاه میکنم و میگویم «از کجا باید صحنه را شروع کنم؟» قسمتی از فیلم را انتخاب میکنم، علامتگذاری میکنم و بعد کات. من سبک تدوین خود را تغییر ندادهام بلکه فقط ابزارم پیشرفتهتر شدهاند.
-در مورد تدوین بگویید.
من عاشق هنر تدوین هستم و آنقدر خوش شانس بودهام که روی فیلمهای خوبی کار کنم، در اصل در زمان مناسب در مکان مناسب حضور داشتم و تدوینگر شدم. اما برای تدوینگر شدن باید در این رشته تحصیل کرد و هنر تدوین را آموخت، نمیشود در خیابان راه رفت و به مردم گفت شما از پس این کار برمیآیید؛ چون در لحظهای که تنها نشستهاید و کسی اطرافتان نیست باید در مورد صحنههای فیلم تصمیم بگیرید و این کار را فقط با تجربه و مهارت میتوانید انجام دهید. تدوینگر باید خلاق باشد و آنقدر صحنهها را دستکاری کند تا به آنچه میخواهد، برسد. خلاقیت تدوینگر تا حدی باید باشد که وقتی کارگردان میگوید «این کار را به جای آن کار انجام بده و این صحنه را دربیاور» او بتواند بهخوبی این کارها را انجام دهد.
بگذارید اینطور بگویم مثلا شما الف، ب، پ، ت را دارید و کارگردان میگوید ب و پ را حذف کن و برو سراغ ت. این درحالی است که بازیگران در فضاهای مختلفی هستند، خب حالا باید چکار کنید؟ این کارها را فقط از روی تجربه میتوانید انجام دهید. من به این چیزها نگاه میکنم و تصمیم درست را میگیرم. اما توجه کنید که پنجاه سال تجربه پشت این تصمیمات است.
-از لحظهای که اولین تصویر را تدوین میکنید آیا زاویه دوربین و ابعاد قاب مورد نظرتان را میدانید؟
من سکانس را خلق میکنم و اندازهای را که آن صحنه باید باشد، میدانم. چون همانطور که گفتم تجارب زیادی در این زمینه دارم. با خودم میگویم خب اینجا باید از مدیومواید استفاده کنم و به کلوزآپ نیاز ندارم. گاهی از کلوزآپ استفاده نمیکنید و گاهی فقط باید کلوزآپ داشته باشید. به قول کلینت، تدوین هیچ قانونی ندارد.»
-از چه موسیقی به صورت موقت استفاده میکنید؟
از موسیقی فیلمهایی که قبلا توسط آهنگساز کار ساخته شدهاند چون با این کار سبک او را میفهمیم. اما دقت کنید که اول باید صحنهها به خوبی کنار هم قرار گیرند و بعد موسیقی به آن اضافه شود. کلینت همیشه میگوید «موسیقی برای تقویت و تکمیل صحنه است نه برای هدایت کردن آن. بهتر است اول فیلم ساخته شود و بعد موسیقی به آن اضافه شود.» من هم با او همعقیدهام.
-قبلا گفتید که زیاد فیلم نگاه میکنید. هنگام تماشای فیلم به این توجه میکنید که مثلا «کات این صحنه چقدر خوب بود»؟
البته. من نمیتوانم فیلم را فقط برای لذت بردن تماشا کنم. من موبهمو همه چیز را بررسی و به کوچکترین نکات توجه میکنم.
برگرفته از وبسایت provideocoalition.com ؛