نقد فیلم «آشفتهگی» به کارگردانی فریدون جیرانی؛
این روزها و شبها مخاطبان سینما به دنبال ارزیابی فیلمهای خوب و بد جشنواره هستند. خیلیها به صورت سری بلیط گرفتند و خیلیها هم بلیط فیلمهای مورد علاقه خودشان را با ایستادن در صف قبل از شروع فیلم تهیه میکنند. همهجا بحثهای سینمایی داغ هست و ما هم قصد داریم از فیلمهایی که در جشنواره میبینیم، برای شما مخاطبان عزیز ملودایو نقد کوچکی بنویسیم.
فریدون جیرانی به جزییات در کارگردانی توجه دارد و در هر پلان به مخاطب تیزبین اتفاقات آینده را اعلام میکند. اکثر نماهای فیلم مخصوصا نماهای ابتدایی که در مورد هویت و جایگاه دو برادر که شخصیتهای محوری داستان هستند، انحراف دارند وکمی کج هستند که این نشانگر آشفتگی هست که از همان ابتدا فلسفه اسم فیلم را برای مخاطب تداعی میکند و به این موضوع که چیزی یا کسی از حالت پایدار خود خارج شده و سر جایش نیست ودچار آشفتگی است، اشاره میکند.
فیلم سعی دارد در اکثر صحنهها مخاطب را به فضای فیلمهای قصهگوی کلاسیک نزدیک کند. برای مثال صحنههایی که شخصیت اصلی با ماشین آمریکایی در جادهی بارانی در حال رانندگی هست و میایستد، یادآور فیلم «روانی» هیچکاک است و به خوبی تاثیر این فیلم بر سینماگران بعد از گذشت نیم قرن مشهود است. در صحنهی رفتن به هتل و پر کردن مشخصات توسط نقش اصلی (بهرام رادان) بازهم یاد فیلم «روانی» هیچکاک میافتیم. اما قصهی داستان در ابتدا فضای فیلم «پنجره مخفی» به نویسندگی استفن کینگ و بازی جانی دپ را در ذهن بینندهای که این فیلم را دیده است، تداعی میکند. حضور بهرام رادان در دو نقش که برادر دوقلوی هم هستند یادآور فیلم «اقتباس» با بازی «نیکلاس کیج» هست که هر چه داستان جلوتر میرود بیشتر بینندهی آشنا با سینمای جهان را به یاد فیلمهای مشهور سینمای جهان میاندازد.
فریدون جیرانی در فیلمهای قبلی خود نشان داده است که فضاهای مرموز و ترسناک را دوست دارد. در بعضی از صحنهها با باز شدن ناگهانی پنجرهی اتاق و صداگذاری خوبی که روی فیلم شده است کارگردان موفق میشود که این فضای مرموز را منتقل کند. موسیقی فیلم ساخته کارن همایونفر از نکات قوّت فیلم است که مخاطب را با داستان همراه میکند. ساز کلارینت و ویولنسل ملودیهای زیبایی را مینوازند که با ژست کلاسیک فیلم همخوانی دارند و فضا را برای تعریف کردن قصه آماده میکنند. فیلمنامه فیلم تقریبا منظم و مرتب است و مثل خیلی از فیلمهای دیگر سینمای ایران شلخته نیست واحتمال آن میرود که این فیلم در بخشهای کارگردانی، فیلمنامه، موسیقی، صدابرداری و صداگذاری کاندیدای کسب جایزه از جشنواره شود.
همانطور که گفته شد فریدون جیرانی به جزییات صحنه و لباس دقت زیادی میکند و میخواهد مانند هیچکاک از نشانههایی برای انتقال بهتر داستان استفاده کند برای مثال تأکیدی که دوربین بر کفش و دستکش قرمز مهناز افشار دارد، میتواند به خون آلوده بودن دستهای این شخصیت را زودتر از آن که اتفاق اصلی را نشان دهد به مخاطب تیزبین منتقل کند.
در کل فیلم آشفتهگی فریدون جیرانی فیلمی منظم با فیلمنامه و کارگردانی نسبتا درستی در سینمای ایران است اما استفادهی زیاد از داستان و فضاهای شبیه سینمای هالیوود میتواند مخاطب طرفدار سینمای هالیوود را خیلی زود به آخر داستان برساند و یا شاید این نوع مخاطب از این که ترکیبی از صحنههای تقلید شده از فیلمهای کلاسیک و جدید هالیوود را میبیند لذت ببرد، هردوی این واکنشها ممکن هست. استفاده از قطعه موسیقی «اینترلود» با صدای «تیمی یورو» در دو صحنه که یکی از آنها (صحنه قتل) است، نشانگر تناقض نیز است و مخاطب را بیشتر درفضای فیلمهای کلاسیک فرو میبرد. به هر حال این شبیهسازی در ذهن کارگردان هنگام نوشتن فیلمنامه و کارگردانی وجود داشته و نشانگر تأثیرگذاری عمیق فیلمهای موفق به عنوان الگو در ذهن سینماگران میباشد. فیلمی مثل «روانی» هیچکاک همیشه یک نمونهی درست برای همهی سینماگران بوده و تاثیر عمیقی بر همهی اهالی سینما داشته است.
حمید
نقد مفیدی بود ممنون