معرفی و بررسی فیلم فارغالتحصیلی Graduation؛
فیلم فارغالتحصیلی Graduation و فراغت کارگردان از خاطرات گذشته؛
فارغالتحصیلی، فیلمی سرشار از اتفاقات جذاب داستانی است که منجر به تغییر پیشفرض شما نسبت به شخصیت اصلی داستان میشود. کارگردان این فیلم «کریستین مونجیو» است که پیش ازاین جایزهی نخل طلا را برای فیلم «۴ ماه و ۳ هفته و ۲ روز» کسب کرده است. فیلمهای مونجیو از زرقوبرقهای معمول سینمایی به دور است و بیشتر تلاش میکند تا از طریق مفاهیم داستانی مخاطب را جذب فیلم کند. فیلم فارغالتحصیلی Graduation هم مانند دیگر کارهای او از همین الگو برخوردار است.
فیلم فارغالتحصیلی Graduation داستانی برای شنیدن و خواندن؛
ماجرا با شکسته شدن شیشهی خانه توسط فردی ناشناس شروع میشود و عدم اهمیت مادر و خارج نشدن او از اتاق، نشانی از افسردگی او دارد . پدر خانواده که رومئو نام دارد یک پزشک جراح است که تمام هدف او از زندگی، بورسیه شدن دخترش در دانشگاه کمبریج و رفتنش به انگلستان است. زندگی روند معمول خود را طی میکند تا اینکه نزدیک به امتحانات نهایی که کسب نمرهی بالا در آن، شرط ورود به دانشگاه است الیزا مورد تعرض قرار میگیرد. او ازنظر فیزیکی آسیبی نمیبیند اما ازنظر جسمی دستش دچار آسیب میشود. این اتفاق برای رومئو که تمام درگیری زندگیاش رفتن دخترش به انگلستان است میتواند یک فاجعه تلقی شود. پسازاین حادثه شاهد آن هستیم که بیش از آنکه رومئو از آسیب دیدن دخترش نگران باشد، در حال تقلا برای درست کردن نمرات و بورسیه الیزا است.
فیلم فارغالتحصیلی Graduation و بررسی داستان و روایت؛
فارغالتحصیلی فیلمی است با نگاه واقعگرایانه، فضای زندگی و شخصیتها فانتزی نیستند. ما شاهد مشکلات متعدد جامعه در پس زمینهی داستان هستیم، قرار نیست در ابتدا همهچیز آرام باشد و پس از افتادن یک اتفاق اوضاع محیط به هم بریزد. شما از ابتدا شاهد مشکلات روابط بین پدر و مادر هستید. همچنین افسردگی شدید مادر در طول داستان علناً پیداست. سکانس اول که رومئو به همسرش میگوید «هاتداگ را روی میز گذاشتم» نشان از بیرغبتی ماگدا به آشپزی و افسردگی او در این زندگی است. دکور خانه و استفاده از رنگهای سرد در آنهم برای القای بیشتر روابط این خانواده است. ماجرا تماماً از زاویهی دید رومئو روایت میشود و کارگردان حتی برای نشان دادن چگونگی حال الیزا پس از حادثه به مخاطب، به خلوت او نمیرود. در یکی از سکانسها که رومئو شیشه شکسته شده را با کاغذ و چسب میپوشاند دید کلیای از نگرش رومئو به مسائل پیدا میکنیم.
رومئو به دنبال حل کردن نیست و در پی وصلهپینه کردن میگردد. مونجیو از شخصیتسازی معمول در سینما فاصله گرفته و بهجای اینکه مخاطب با تماشای فیلم به تحسین کاراکترها برسد، بیشتر مجبور به درک آنان میشود. رومئو در ابتدا یک مبارزه گر علیه بیقانونی است و با زد و بندها و فساد معمول اداری در کشور مشکل دارد. او تمام تلاشش را میکند تا دخترش الیزا را از جامعهای که گرفتار این اوضاع ناخوشایند است نجات دهد تا او در فضای مناسبتری زندگی کند. پس از وقوع این اتفاق و به هم ریختن چیدمانی که رومئو برای آن متصور شده بود، رومئو دست به کارهایی میزند که خودش آنان را نهی میکرده است .
فیلم فارغالتحصیلی Graduation و شکوه سادگی؛
فارغ التحصیلی با نهایت سادگی پیش میرود اما در طول داستان شما را به تفکر وامیدارد. کارگردان فضای فیلم را بسیار ماهرانه طراحی کرده بهطوریکه سادگی و واقعگرایی داستان اصلاً برای مخاطب کسلکننده نیست و دائماً به دنبال حل سؤالهای ایجادشده در ذهنش میگردد. رومئو در شروع فیلم مظهر یک فرد معتقد به اصول و هنجارهای اجتماعی است، کسی که زندگی برمبنای صداقت را میخواهد و از جامعهاش به دلیل نداشتن این موارد بیزار است. او میتواند یک ارزشمدار به نظر برسد که از رشوه و فساد دروغ افراد جامعه انزجار دارد و تربیت دخترش با این افکار برای ما قابلتقدیر برسد. اما بهمرور، خودش مجبور به اقدام به کارهایی میشود که از آنها انزجار داشت و در آخر رومئو خودش تبدیل به یکی از کسانی میشود که به دلیل وجودشان از جامعه بیزار بود.
برای آشنایی بیشتر با موسیقی متن فیلمهای ماندگار تاریخ سینما حتما پادکستهای گپ دایو تولید شده در استودیو ملودایو را ببینید و بشنوید.