تکنیک‌های فیلمسازی ده کارگردان بزرگ (بخش اول)؛

الهام ربیعی - دوشنبه، 8 اردیبهشت 1399

تکنیک‌های کارگردانی فیلمسازان بزرگ از جمله مباحث جذاب هنر سینماست. به همین دلیل تصمیم گرفتیم تا در وب‌سایت ملودایو در قالب مقاله‌ای چند بخشی تکنیک‌های کارگردانی در آثار ده کارگردان بزرگ تاریخ سینما را بررسی کنیم. در ادامه با سایت ملودایو همراه باشید. 

دی. دبلیو. گریفیث: کلوزآپ؛

تکنیک‌های فیلمسازی ده کارگردان بزرگ

قبل از گریفیث، فیلمسازان طوری کارهایشان را می‌ساختند که انگار هنوز روی صحنه تأتر و در حال کارگردانی یک نمایش هستند؛ یعنی از یک صحنه طولانی و منفرد استفاده می‌کردند. اما گریفیث دریافت که این عرف محدودکننده است و شروع به استفاده از کلوزآپ و کراس‌کات کرد. او در فیلم ملودرام کلاسیکش بنام تعصب (1916) چهار داستان موازی را همزمان روایت می‌کرد و برای درگیر کردن مخاطب از اشیا، چهره‌ها و دست‌ها به صورت کلوزآپ فیلمبرداری کرده بود. این تکنیک‌ها برای فیلمسازان معاصر چیزی عادی محسوب می‌شود اما در زمان گریفیث کاری تجربی و پر مخاطره‌ای بود. نمای بسته یا کلوزآپ به مخاطب مجال می‌دهد تا شخصیت‌ فیلم و تفکرات او را بررسی کرده و او را بشناسد. در تصویر بعد مخاطب، سوژه‌ای را که شخصیت فیلم مشغول نگاه کردن به آن بوده، می‌بیند و نمای بسته از آن سوژه یا شیئ بیانگر اهمیت سمبلیک آن است.

جان فورد: تصاویر پارانومای ساکن؛

تکنیک‌های فیلمسازی ده کارگردان بزرگ

جان فورد در طول پنجاه سال کار حرفه‌ای، صدوبیست‌وپنج فیلم در همه ژانرها ساخت اما ژانر مورد علاقه‌اش وسترن بود. فیلم دلیجان(1939) که وسترن کلاسیک محسوب می‌شود، جایگاه جان فورد را به عنوان یک کارگردان درجه یک تثبیت کرد و فیلم وسترن را وارد ژانرهای فیلمسازی کرد. ویژگی بارز فورد استفاده از تصاویر پانورامای ساکن و طولانی(دوربین ثابت قرار می‌گرفت) بین داستان شخصیت‌ها و محیط پیرامونشان بود. در فیلم دلیجان، او تقابل شخصیت‌ها را در داخل دلیجان با منظره خیره‌کننده مانیمومنت وَلی در ایالت یوتا به تصویر می‌کشد. عبور دلیجان از دره در تصویری طولانی نشان داده می‌شود و دوربین تقریبا حرکتی ندارد. شخصیت‌های فورد در تقابل دراماتیکشان با دلیجان بسیار واقعی هستند اما در مقابل عظمت و شکوه محیط، شبیه تصاویر خلق شده نخستین هستند.

هاوارد هاکس: معرفی شخصیت از طریق عمل؛

تکنیک‌های فیلمسازی ده کارگردان بزرگ

هاوارد هاکس معاصر جان فورد بود و هر دو در این حرفه موفق ظاهر شدند. او نیز مانند فورد از دوربین به شکلی جسورانه استفاده می‌کرد و اجازه می‌داد که داستان بر همه چیز غالب باشد. هاکس نیز مثل فورد کارگردان فیلم‌های وسترن بود اما رویکردی متفاوت داشت. فورد در فیلم‌هایش غرب را خیال‌انگیز و ستودنی به تصویر می‌کشید اما هاکس در آثارش روی کنش متقابل شخصیت‌ها تمرکز می‌کرد و در فیلم‌هایش بازی هنرپیشه‌های بیشتر از دیالوگ اهمیت داشت. مثلا هاکس برای نشان دادن ترس یکی از شخصیت‌ها از صدای سوت یا صدا و حرکت افتادن سکه استفاده می‌کند یا به عنوان مثال شخصیت فیلم برای نشان دادن عصبانیت سیگارش را به بیرون می‌اندازد یا کلاهش را پرت می‌کند. در فیلم خواب ابدی، مارلو هر وقت سردرگم می‌شود، لاله گوشش را می‌کشد.

مایکل کورتیز: نمای معرف؛

تکنیک‌های فیلمسازی ده کارگردان بزرگ

مایکل کورتیز کارگردان فیلم‌های اکشن بود. او نیز پیرو سبک کلاسیک بود و دوربین را در خدمت داستان هدایت می‌کرد، همچنین همه صحنه‌ها در فیلم‌هایش برای پیشبرد داستان ضروری بودند. او کارگردان یکی از معروف‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما -کازابلانکا (1942)- است. همه صحنه‌های این فیلم مهم هستند و هیچکدام را نمی‌توان حذف کرد. لوکیشن، زمان، فضای اخلاقی و سیاسی و شخصیت ریک در همان دقایق اول فیلم نشان داده می‌شوند. کورتیز همه اینها را در صحنه‌ای با چرخش دوربین نشان می‌دهد و روی نمای بسته از چهره همفری بوگارت صحنه را به اتمام می‌رساند. در چند ثانیه مخاطب درباره جَو کازابلانکا، حال و هوای ریک و شخصیت او چیزهای زیادی می‌فهمد.

برگرفته از وب‌سایت videomaker.com ؛