نقد و بررسی فیلم و موسیقی دانکرک DUNKIRK
دانکرک روایتی حماسی از یک بخش مشترک تاریخ فرانسه و انگلستان است، که در محاصره نیروهای ارتش نازی آلمان ، در شهری با همین نام گیر افتاده اند.فیلم روایتی است که فضایی خشک وسرد دلهرهزا را به تصویر میکشد. “کریستوفر نولان” که با بینظیر بودن کارهایش مشهور است، در فیلم جدیدش با نقدهای مثبت و منفی زیادی مواجه شد که همانند بسیاری دیگر صرف تفاوت سلیقه و توقع افراد از یک فیلم است، مخصوصا فیلم نولان!
با شروع فیلم ماجرا فورا سراغ اصل مطلب میرود و کارگردان وقت زیادی برای نشان دادن شخصیتهای فیلم تلف نمیکند، در واقع حتی تا پایان فیلم هم شما شناخت کاملی از هیچ یک از شخصیتها ندارید و صرفا یک شناخت جزئی به دست میآورید. از سکانس اول و کاغذهایی که مثل باران به سر سربازها میریزد و جمله ” ما شما را محاصره کردیم”، یا انتظار در صفهای طولانی سربازان برای کشتی، حس استیصال را به شما القا میکند . اکثر سربازها چهرههای نسبتا شبیه و یکسان دارند و حداقل در سکانسهای اول برای شما قابل تشخیص نیستند. چهرههای خاکی و غبار گرفته، مدل موهای یکسان لباسهای فرم و… شما را گیج کرده و کمی گیر میاندازد تا هریک را از هم تشخیص دهید.
از دیگر موارد جالب اشاره عدم استفاده از سلبریتی و یا بازیگر مشهور است، که میتواند در راستای متمرکز نکردن داستان روی یک شخص خاص باشد. در طول فیلم شما برخوردی با سربازان نازی ندارید و تنها چیزهایی که از آنها میبینید گلولهها و هواپیماهای جنگیشان است. حتی کمتر اشاره ای به نازی بودنشان میشود و بیشتر تحت عنوان “دشمن” از آنان یاد میشود. این خود بخشی از هیجان فیلم است که شما در طول تماشا مانند سربازان ترس و واهمه مواجه شدن با دشمن را تجربه میکنید و این عدم نمایش ترس شما را تقویت میکند. هرچند قطعا روابط سیاسی امروزه این کشورها در بزرگنمایی نکردن آلمان به عنوان دشمن قطعاً تاثیرگذار بوده است.
شخصیت اصلی داستان که “تام” نام دارد، سکوت عمیقی را در طول ماجرا حفظ میکند و شما بیشتر از چند جمله از او نمیشنوید .شاید حتی نام او را به خاطر نیاورید و تأثیر به سزایی از وی ندیده و توقع معمولی، که از شخصیت اول فیلم بهعنوان یک سوپر قهرمان و وجه تمایز با دیگر اشخاص میرود را در وی ندیده باشید و همین فضا را برای شما کمی دور از تصور و کسلکننده کرده باشد. اما از دیدگاه اینجانب، اینها نه تنها سهلانگاری نولان حین نگارش فیلمنامه نیست، بلکه او بهعمد سعی داشته از شخصی قهرمانسازی نکند تا مابقی افراد فدای یک قهرمان اصلی نشوند. حتی به قیمت اینکه فیلم جنگیاش، بدون قهرمان باشد. یا به بیانی دیگر، نولان قصد داشته تا به جای یک سوپر قهرمان، فداکاریها و مشقتهای یک جماعت ۴۰۰۰۰۰ نفری را به تصویر بکشد که تکتک آنان به نوبه خود قهرمان ماجرا هستند. بیشترین چیزی که این فیلم میخواهد ایجاد حس همدردی درک فضا توسط مخاطب است. هر ملتی به رشادتهای سربازان جنگی خودشان افتخار میکنند و طبیعیست که وقتی بحث چنین ماجرایی در میان است، نولان با حفظ احترام یکایک سربازان دست به خلق تصویر میزند تا روایتگر عادلی باشد. چرا که حکایت این فیلم برخلاف موارد دیگر زاده ذهن و تخیل او نیست.
موسیقی
شما در طول تماشای دانکرک کمتر مکالمهای را میشنوید و به نسبت مقدار زمانی این فیلم در مقایسه با فیلمهای دیگر شاید یک دهم دیالوگ شنیده باشید. با این وجود که شما دیالوگهای کمی دارید، تقریباً جایی سکوت را احساس نمیکنید . هانس زیمر آهنگساز سرشناس حوزه سینما در این فیلم به خوبی حس تعلیق سربازان را در موسیقیهای زمینه به مخاطب القا میکند. ازجمله ابتکارات او در آهنگسازی این فیلم، استفاده از صدای آلات جنگی و به کارگیری آن در موسیقی است. هانس زیمر با استفاده از فنون خلاقانه صداسازی موفق به خلق ریتمی استرسزا و دلهرهآور شده که مخاطب بهخوبی وضعیت مشقتبار سربازان را حس میکند. موسیقی این فیلم به کارگردان کمک کرده تا مخاطب را در کنارایجاد فضاسازی بصری، با فضای سمعی هم به دل ماجرا ببرد و وقایع و شرایط محیط جنگ را حس کند.