تدوین فیلمهای سینمایی و مرور یک سرگذشت تاریخی
تدوین نیز همانند دیگر تکنیکهای فیلمسازی، براساس تکنولوژی و انتظار مخاطبان، در طول زمان تغییراتی کرده است. تدوین مثل دیگر ایدههای فیلمسازی، گذشتهای دارد که با گذر زمان وارد این صنعت شده است؛ بهعنوان مثال در رمانها، فلشبک وجود دارد، در تئاتر، تغییر صحنهها دیده میشود و حتی در نقاشیهای سهلوحی قرون وسطا و کتابهای کمیک، میتوان توالی روایت را بهعنوان بخشی ار فرهنگ بصری مشاهده کرد.
اولین فیلمسازان از تدوین و تغییر تصاویر واهمه داشتند چراکه فکر میکردند تلفیق تصاویر مختلف از چیزهای گوناگون در مکانهای متفاوت، مخاطب را گمراه میکند. به مرور زمان آنها دریافتند که تدوین تصاویر پشتسرهم، به مشارکت احساسی مخاطب کمک میکند و همچنین امکان خلق داستانهای پیچیدهتری را به کارگردان میدهد. از نمونههای اولیه تدوین فیلم میتوان به فیلمهای Rescued by Rover (1904) به کارگردانی لوین فیتزهامون و سرقت بزرگ قطار(1903) به کارگردانی ادوین اس. پورتر اشاره کرد.
اوایل کات تصاویر بوسیله دوربین انجام میشد بهاینشکل که فیلمبردار در انتهای تصویربرداری هر صحنه، فیلمبرداری را متوقف میکردند و دوباره در ادامه صحنه قبل، صحنه بعد را در مکانی دیگر یا با بازیگران و وسایل جدید تصویربرداری میکرد. این نوع تدوین برای جلوههای ویژه اولیه بسیار کاربردی بود. ژرژ ملییِس، فیلمساز و شعبدهباز فرانسوی، قبل از قطع کردن تصویر در مقابل دوربین و بازیگر، انفجاری نمایش میداد و بعد فیلمبرداری را متوقف میکرد، در صحنه بعد مخاطب فضای خالی را میدید و احساس میکرد بازیگر به شکلی اعجابانگیز غیب شده است.
تدوین فیلم سینمایی و سرگذشت گریفیث و پیروانش؛
سهم دی. دابلیو. گریفیث را در تدوین نمیتوان نادیده گرفت. جالب توجه است که او هیچکدام از تکنیکهای تدوین مورد استفادهاش را نمیساخت بلکه آنها را کاملا حسی و از روی ذکاوت بهکار میبرد. در دهه بیست، مدرسه فیلمسازی مسکو، فیلم تعصب او را که محصول 1916 بود بارها و بارها برای دانشجویان نمایش میداد که تکنیکهای گریفیث را بیاموزند. یکی از معروفترین کارگردانان شوروی در این دوره سرگئی آیزنشتاین بود که اصول تدوین کلاسیک را به تکنیکی آگاهانه به نام مونتاژ تبدیل کرد.
گرچه ایده پشت هم قرار دادن تصاویر در جهت پیش بردن روایت، قبل از گریفیث هم در آثار فیلمسازان دیگر دیده میشد اما گریفیث آنرا تبدیل به فرآیندی عادی کرد و فیلمسازان روس به صورت تئوری به این مقوله پرداختند.
اولین کسانی که تدوین را بهشکلی دقیق استفاده کردند وسیوالاد ایلاریونوویچ پودوفکین و سرگئی آیزنشتاین بودند که مونتاژ را ابزار تبلیغاتی مفیدی میدانستند. مونتاژ راهی بود برای قرار دادن تصاویر پشتسرهم در جهت اشاره به موضوعی اخلاقی یا ایدهای نو. در فیلم عصر جدید چاپلین محصول سال 1936 میلادی تصاویر گروههای پرجمعیت با چهرههایی محو که از مترو به سمت محل کارشان میروند به گله گوسفندانی که به سمت کشتارگاه هدایت میشوند، میپیوندد. بعد قوچ سیاهی در بین گله نمایان میشود بلافاصله تصویر به میان جمعیت برمیگردد و ما چارلی را در میان آن شلوغی میبینیم: گوسفند سیاهی در آغل.
تدوین فیلم سینمایی و هر فریمی که مهم است؛
بعضی از مستندسازان اعتقاد دارند که تدوین شیوهای برای بیان دیدگاههای انسانی است اما برخی دیگر معتقدند که دخل و تصرف کمتر، روشی درستتر است. در فیلمسازی عدهای از کارگردانان بر این باورند که نباید واقعیت را بوسیله مونتاژ و تدوین تغییر داد. در دوران فیلمهای صامت برخی از کمدینهای آمریکایی مثل باستر کیتون و چارلی چاپلین اصرار داشتندکه بگویند در صحنهها از جلوههای ویژه استفاده نشده و حرکات آکروباتیک بازیگران، ترفندهای فیلمبرداری نبوده است.
در دهه سی فیلمهای ژان رنوار مثل توهم بزرگ و بودو از دریا نجات پیدا کرد، پر از صحنههای طولانی مدت بودند. جنبشهای بعدی مثل نئورئالیسم ایتالیا و موج نو فرانسه و سینمای واقعگرا تأکید کمتری روی مونتاژ داشتند.
تدوین فیلم سینمایی در دوره معاصر؛
در دوره جلوههای ویژه پیشرفته، برخی از کارگردانان هنوز شیفته واقعگرایی تصویری هستند و بهترین نمونه آنها جیم جارموش است که برای مدت طولانی دوربین را روی سوژهای خاص ثابت نگه میدارد. با اینوجود در بیست سال اخیر تدوین دیجیتال به کار تدوینگران سهولت و سرعت بیشتری بخشیده است. امروزه با استفاده از برنامههای پیشرفته کامپیوتری کار تدوین و ادیت تصویر صورت میگیرد و جلوههای بصری خاص به آنها اضافه میشود. کارهایی که در سینمای مدرن روی تصاویر انجام میشود بسیار فراتر و خارقالعادهتر از شعبدهبازیهای ملییس است.
برگرفته از وبسایت infoplease.com ؛