معرفی ساز تیمپانی (Timpani) به همراه چند قطعه زیبا
تیمپانی (كلمه ايتاليايی به معناي drums)، يا kettledrums اركسترال، نامی است كه حداقل از قرن هفدهم برای كتل درامهای بزرگ استفاده میشود. استفاده اركسترال دائمی از تيمپانی به نيمه قرن 17ام برميگردد، نمونههای اوليه در منابع تاریخی قرن هفدهمی قيد شدهاند. كاربرد اركسترال دائمي تيمپانی به نيمه قرن 17ام بر میگردد. اصطلاح تيمپانی و كلمه فرانسوی تيمبالز از كلمه يونانی تيمپانون (به لاتين تيمپانوم) گرفته شده كه اشاره به درامی با يك پوست دارد.
در ابتدا عمدتاً استفاده از ساز تیمپانی به بيان وجد و نشاط يا براي حمايت كردن از سازهاي برنجي در قطعات بلند است. دو ساز يكي كوک شده روي تونيک يا پايه، و ديگري روي دومينانت (نمايان) (نتهاي اول و پنجم گام) در پارتيتورها (اسكورهاي) قرون هفدهم و هجدهم نرمال بود. بعدها، سازهاي بيشتري با انواع مختلف تنظيمات استفاده شدند. در قرن نوزدهم تيمپاني به روشهايي متنوعتر و رساتر مورد استفاده قرار گرفت، كه اين گسترش استفاده از تيمپاني به مقدار زيادي با نوآوريهاي لودويك ون بتهوون در استفاده از اين ساز صورت گرفت. آهنگساز فرانسوي هكتور برليوز كه 16 تيمپاني درGrand Messe des morts (1837; Requiem) استفاده كرد، اصرار داشت كه آهنگسازان مشخص كنند چه نوع stick نرم يا سخت بايد استفاده شود.
در تیمپانی مدرن، بدنه پوستهاي كاسهاي شكل معمولاً مسی يا برنجی است. پوسته، ساخته شده از پوست گوساله يا مواد مصنوعی، با يك حلقه فلزی حفظ میشود. تنش آن (پوسته) با پيچهاي دستي متصل به پوسته تغيير ميكند و روی حلقه اعمال میشود يا در اغلب موارد توسط يكي از وسايل قرن نوزهم يا بيستم، پدال يا مكانيسم دستي كه تنش را با ميلههاي متصل به حلقه كنترل ميكند. سوراخی در ته پوسته براي جلوگيري از فشار و برخورد شديد هوا و پاره كردن سر در قطعات بالا (زير) ايجاد ميشود. تن (صدا) با توجه به بافت سر stick و سطحي که بر روی پوسته نواخته میشود، ممکن است تغيير كند. گاهي اوقات، آهنگسازان از انگشتان براي نگه داشتن پوسته در حال ارتعاش استفاده ميكنند.
تيمپانی اركسترال يك محدوده صدايي عملي از پنج نت دارند. محدوده صدايي نوشتاري يك جفت تيمپاني معمولاً يك اكتاو از F زير C ميانه به سمت پائين، براي يك مجموعه اركسترال از سه؛ محدودههاي كوك عموماً c-g، G-d و E♭–B♭ استفاده میشود. آهنگسازاني همانند ايگور استراوينسكي و گوستاو ماهلر اين محدوده صدايي را گسترش دادند.
تكرار مداوم ريتم، افزايش تدريجي، تنشهاي ناگهاني و واپيچشهاي اتمسفري از مشخصههاي صداي تيمپاني است. اثرات خاص شامل نتهاي در حال خاموشی يا خفه، زدن يك نت با دو استيك، گليساندوي پدال (pedal glissando ) زير و بمي sliding روي يك رول و ساكت كردن با انداختن يك لباس روي سر طبل است.
تاریخچه ساز تیمپانی (Timpani)؛
ساز تیمپانی (Timpani) در اروپا؛
اولين تيمپاني در قرن 13ام توسط صليبيون و ساراسين به اروپاي جنوبي و شرقي وارد شد كه از آنجا سريعاً در شمال اروپا پخش شد. اين سازها (در عربي به عنوان نقارا شناخته ميشوند) يك جفت كتل درامز با قطر تقريبي 20 تا 22 سانتيمتر هستند. اين درامهاي كوچك تا قرن 16ام مورد استفاده بودند. این سازها در هنگام نواختن به كمربند نوازنده وصل شده و با يك جفت استيك نواخته ميشوند. Draped kettledrums عمدتاً در زمينههاي نظامي، به عنوان مثال در مارشها و پركاشنهاي پيروزي مورد استفاده قرار ميگرفت. بعدها اين سازها راه خودشان را به سمت گروههاي موسيقي و در جشنها و رقصهاي درباري پيدا كردند.
در ميانه قرن 15ام موج دومي از كتل درامز از شرق اروپا در سراسر اروپا پخش شدند. اين سازها تيمپاني بزرگتر بودند. در سال 1457 نمايندگاني از جانب شاه لاديسلاس از مجارستان به دربار چارلز هفتم در فرانسه فرستاده شد. اسبهايشان كتل درامزهاي بزرگي با خودشان حمل ميكردند. سازهايی به اين اندازه هرگز در اروپا ديده نشده بودند. اين درامزهاي بلند و با صداي غرش وار در باندهاي سلطنتي در خاورميانه از قرن 12ام نواخته ميشدند، و در اروپا خيلي سريع به همراه ترومپتها پيشرفت كردند بطوريكه تبديل به ساز جوهري سواره نظام و نمادي از زندگي اشرافي و شواليهگري شد.
در طي قرن 15ام شماري از بهسازيهاي فني روي كتل درامز انجام شد كه شامل تغييري در نحوه كشش پوست حيوانات بود، روش قديمي مقاومسازي يا ميخكوبي به تدريج با پوستهايي كه توسط يك حلقه پيچيده شدهاند جايگزين شدند. در اوايل قرن 16ام كتل درامز در كشورهاي آلماني زبان به پیچهایی برای کشیدن پوست مجهز شدند، در این وضعیت پوست بر روی یک حلقه کشیده میشد.
قدرت ساز تیمپانی (Timpani) و ترومپتها؛
كتل درامز و ترومپتها در ابتدا به عنوان سازهاي علامت دهي (اخطاردهي) توسط سواره نظام اشرافي مورد استفاده قرار گرفتند، در حاليكه غلامان و پياده نظام با سايد درامز و فايفها مجهز شدند. بنابراين كتل درامز و ترومپت ها بیشتر مورد توجه اشراف و ثروتمندان قرار گرفتند تا مردمان عادی. اگرچه اختراع باروت به معناي آن بود كه كتل درامز (و ترمپتها) نقششان را به عنوان اخطار دهنده در جنگها پيدا كردند و با اين اوصاف به عنوان نمادهاي سواركاري باقي ماندند و با هدف تبديل شدن به سازهاي هنري توسعه بيشتر آنها افزايش يافت. شكلي از هنر اشرافي ظهور پيدا كرد كه باعث رشد تكنيكهاي نواختن اساتيد ماهر موسيقي شدند.
با حفظ اين تصور، كتل درامز به منظور نمادسازي قدرت پادشاهان و شاهزادگان مورد استفاده قرار گرفتند. در 1542 به عنوان مثال هنري هفتم سفارش خريد كتل درامز هاي ويني براي دربار خودش را داد كه قابليت نواختن بر پشت اسب را داشتند. كتل درامز ها و ترومپت ها انجمن هاي خودشان را داشتند كه از امتيازات درباري خودشان بهره مي بردند. در 1528 امپراطور چارلز پنجم انجمن ترومپت نوازهاي ميداني (فيلد) و درباري را اعطا كرد. كتل درامرها، كه مجبور به انجام و اجراي وظايف ديگر براي شاهزاده علاوه بر نواختن موسيقي بودند و مستقيماً تحت قدرت وي قرار داشتند، ... به اين ترتيب انجمنن نوازندگان كتل درامز و ترومپت كه از زمان تا زماني ديگر خودش را مواجه با رقابت انجمن ويتس ميديدند، سعي در نگه داشتن يك حق انحصاري معين كردند.
در طي قرن شانزدهم كتل درامزها تنها در جشنها نواخته نميشدند و استفاده زياد از آنها در موسيقي كليسايي همراه با ارگان و كر بويژه براي كتل درام و ترومپت به عنوان سازي تشريفاتي و تكريمکننده رونق يافته بود. علاوه بر اين كتل درامزها و ترومپتها بيش از پيش به عنوان سازهاي همراه در بالت و موسيقي صحنهاي (ميانپرده يا اينتر مديا) استفاده شدند، كه در اين حالت آنها مودهاي جنگي و قدرت درباري با حفظ مشخصههايشان نمادسازي ميكردند. گروههاي موسيقي كوچك كتل درامزها و ترومپتها تنها در دوره باروك مورد استفاده قرار ميگرفتند. تا اينكه بعدها قدرت انجمنها به تدريج رو به كاهش گذاشت كه كتل درام به عنوان سازي تمام عيار در اركستر مورد قبول قرار گرفت.
در اپراي سال 1675 Thérèse, Jean Baptiste Lully اولين آهنگسازي شد كه از كتل درام به عنوان ساز اركسترال به صورت مدرن استفاده كردند. انجمنها بين سالهاي 1810 و 1831 منحل شدند. تا اين مرحله نواختن نتهاي بيشتر (نت زينت) متداول بود كه اين نتهاي زينت در پارتيتور يا اسكور واقعاً وجود نداشتند، اين نتهاي زينت بخشي از Schlagmanieren بودند. تا اينكه در قرن نوزدهم آهنگسازان روي تيمپاني كنترل كامل به دست آوردند و به تكنيكهاي نواختن اين ساز علاقه بيشتري پيدا كردند.
قدرت ساز تیمپانی (Timpani) پيچها، ماشينها و پدالها؛
اولين روش تغيیر كوك يك كتل درامز بريسنگ بود ولي در قرن 16ام پيچهاي افزايش تنش نيز معرفي شدند. پوست روي يك حلقه آهني به نحوی به ساز متصل ميشد، اين مكانيسم كوك تا قرن 19ام رايج بود. اين روش دو مشكل داشت: از يك طرف اعمال تنش روي تمامي قسمتهاي پوسته مشكل بود كه اين امر براي ايجاد يك تن خالص الزامي بود. از طرف ديگر زمان زيادي براي كوك مجدد كتل درامزهايي لازم بود كه با دست كوك ميشدند.
در حدود سال 1812 تيمپانيست دربار مونيخ Gerhard Kramer مكانيسمي طراحي كرد كه تمامي پيچها را به پيچ اصلي متصل كرد، بنابراين تنش پوسته تنها با استفاده از يك دسته يا پدال قابل تغيير بود. ماشين درام زمانی پدید آمد كه كوك سريع را امكانپذير ساخت. در این دوره ساز تيمپاني نيز اختراع شد كه كوك مجدد آن تنها با يك چرخش كاسه قابل انجام بود. اشكال اين روش وجود يك اسپات روي پوسته بود كه براي دستيابي به بهترين صدا مكان آن تغيير كرد.
پدال درام در دهه 1870 توسط سي پيتريچ در درسدن اختراع شد و هم اكنون كتل درام استاندارد در اركستر است. با حركت دادن يك پدال، انرژي در امتداد drawbarها كه در امتداد جداره چه در داخل چه در خارج کشیده شده است، جریان پیدا میکند. در طي قرن 17ام كتل درام وارد اركستر شد (موسيقي representational، موسيقي كليسايي، اپرا). در نتيجه در توليد این ساز تقاضاي زيادي مبني بر نياز به كوك سريع و دقيق بود.
در دوره باروك و كلاسيك استفاده از مالتهاي سخت رايج بود كه استيكها با سرهاي پوشيده كه تنها براي نواختن ترمولو استفاده مي شدند. در كارهاي پورسل ، باخ ، هندل و آهنگسازان معاصر آنها دو كتل درامز كوكي كه در ابتداي شروع كل كار مورد استفاده قرار ميگرفتند را حفظ كردند. در قرن 18ام كاسهها قطري مابين 41 تا 62 سانتيمتر براي درام كوچكتر و 43 تا 65 سانتيمتر براي درامهاي بزرگتر داشتند. تفاوت اندازه مابين جفت كتل درامزها نسبتاً كم بود كه اين تفاوت برای با نسبتي در حدود 4:3 كه بدون تغيير باقي ماندند.
بتهوون اولين آهنگسازي بود كه نقش تيمپاني را در اركستر گسترش داد، كه اين امر را به دو روش محقق ساخت: از يك طرف او از فواصل كوك به جاي چهارمها و پنجمها استفاده كرد (تونيك و دامينانت) كه تاكنون معمول بودهاند؛ مثالهاي اين عبارتند از A-F در سمفوني هفتم و اكتاو Fs در سمفونيهاي هشتم و نهم. از طرف ديگر او با تيمپاني تسكهاي ريتميك و تماتيك اجرا ميكردند (در كنسرتوي ويولن و كنسرتوي پيانو 5ام). همانند گروه كلاسيك، بتهوون قطعات تيمپاني با دقت زياد و بدون اسكور كرد. رولهاي كتل درام عمدتاً در ساخت يك قله و اوج استفاده ميشدند و پاساژهاي تكنوازي نادر بوده و اثرات قابل توجهي بوجود ميآوردند.
رهبر اركستر هكتور بريوليز نه تنها در هنر ساخت ساز انقلابي پديد آورد، او همچنين يك پيشرو در استفادههاي جديد از سازهاي پركاشن بود. او اولين آهنگسازي بود كه دستورالعملهايي در اسكور درباره نوع مالت مورد استفاده به كار برد. اين امر به او قدرت زيادي روي صداي كلي داد چرا كه تفاوت عظيمي مابين زدن درام با يك استيكي كه سرش با اسفنج، نمد، يا چرم پوشيده شده بود يا با استيكي كه با چوب پوشيده شده بود، وجود داشت. اين سبك دقيق نتنويسي توسط آهنگسازان بعدي مورد استفاده قرار گرفت. در ريكوئم Grande Messe des Morts كه نياز به اركستري در اندازه بزرگ داشت، بريوليز كمتر از شانزده تيمپاني براي ده نوازنده (شش نوازنده جفت تيمپاني، در حاليكه چهار نوازنده ديگر هر كدام يك تيمپاني) لازم است.
در قرن 19ام تسكهاي اوليه براي تيمپاني (تأكيد روي ريتم، ساخت تونيك و مسلط) تغيير كرد و علاوه بر اين وظايف جديدي به آن داده شد. در قرن 20ام بلا بارتوك يكي از اولين مسئولين براي گسترش نقش سازهاي پركاشن در اركستر سمفوني و موسيقي مجلسي بود. بويژه او محدوده صدايي تكنيكهاي نواختن تيمپاني را گسترش داد.