• loading

    loading

    0:00

معرفی ساز ويبرافون (Vibraphone)

زری هاشمی

پنج‌شنبه، 4 مهر 1398

ساز ويبرافون (Vibraphone) در طبقه‌بندی سازهای ايديوفون (idiophone)، متالوفون (metallophone)، ساز پركاشن با زير بمي (نواك) مشخص یا سازهای نواخته شده با مالت قرار می‌گیرد.   

تيغه‌هاي فلزي در ساز ویبرافون (Vibraphone)؛‌

فلز سبك، آلياژ آلومينيوم؛ عرض: 3.9-7.5 سانتي‌متر؛ ضخامت: 1-1.3 سانتي متر؛ طول 18 -35 سانتي‌متر؛‌

لوله‌های رزنيتور در ساز ويبرافون (Vibraphone):

آلومينيوم، قطر 5-6 سانتي‌متر، با پوشش ها (دريچه ها) كه بطور متناوب باز و بسته مي شوند، يك نت پالس را توليد مي‌كنند (اثر ويبراتو).

فريم در ساز ویبرافون (Vibraphone)؛

طول: مابين تقريباً 124-143 سانتي‌متر؛ عرض 74-82 سانتی‌متر؛

استند در ساز ويبرافون (Vibraphone)؛‌

استند فلزي با چرخ بنابراين ساز مي تواند به راحتي جابه‌جا شود.

وزن در ساز ويبرافون (Vibraphone)؛‌

بين 38 تا 561 كيلوگرم؛‌

ارتفاع در ساز ويبرافون (Vibraphone)؛

81-94 سانتي‌متر (قابل تنظيم)؛‌

پدال دمپر در ساز ويبرافون (Vibraphone)؛  

دمپينگ يك نت را متوقف می‌سازد.

موتور در ساز ويبرافون (Vibraphone)؛

0-12 دور بر ثانيه؛

مالت‌ها در ساز ويبرافون (Vibraphone)؛

مواد: پيچيده شده در الياف، رشته يا پارچه؛ لاستيك نرم؛‌

كلمه ويبرافون (vibraphone) اشاره به صداي ارتعاشي ساز دارد و از كلمه لاتين ويبرير (vibrare) (به معناي ارتعاش، لرزه) و كلمه يوناني phone (صدا) گرفته شده است. عبارات ويبراهارپ (vibraharp) و ويبز (vibes) نيز براي اين ساز رواج داشتند. اين ساز خيلي جوان، كه در زمان جنگ جهاني اول وارد آمريكا شد، يك متالوفون (metalophne) با رزونيتورها (تشديدكننده‌ها) داراي موتوری الكتريكي است و بر اساس ماريمباي فلزي ساخته شده است. در ویبرافون صداي ارتعاشي ساز از صداي انسان الهام مي‌گيرد. ويبرافون پيچيده‌ترين ساز در بين سازهايي است كه با مالت نواخته مي‌شوند.

ساز جديد، كه شاخصه‌هاي هارمونيك و ملوديك را با هم تركيب مي‌كند، سريعاً يكي از سازهاي محبوب و برگزيده در موسيقي جز (Jazz) و گروه هاي رقص تبديل شد و از سال 1945 جايگاه خودش را در موسيقي پيدا كرد.    

تاریخچه ساز ویبرافون (Vibraphone)؛‌

وكس هيومانا (vox humana): ارتعاشات آدمی

اين ساز جوان تماماً در طي جنگ جهاني اول در آمريكا بوجود آمد. در سال 1916 میلادی سازنده ساز هرمان وينترهوف (Herman Winterhoff) روي توليد اثرات ويبراتو با كمك مكانيسم قوه متحركه با موتور براي شركت ليدي (Leedy) در اينديانا پوليس شروع به كار كرد. هدف ايجاد يك وكس هيومانا يا نوعي صداي انساني مصنوعي بود. او اولين آزمايش‌ها را روي يك ماریمبای سه اكتاوی با ميله‌ها (تيغه‌هاي) فولادی انجام داد كه سازی جديد بود كه در انواع تئاترها مورد استفاده قرار مي‌گرفت. او يك موتور را با ديسك‌هایی در برگیرنده در انتهای قسمت بالای رزنيتورها قرار داد و با كمك يك رقاصك (اسپيندل) دستگاه مورد نظر خود را سر هم‌بندی کرد. با اين روش او به صداي تپش معمولي دست يافت،صدایی با عنوان اثر ويبراتو، كه به خلق سازی با نام ویبرافون منجر شد. صدا از طريق يك برنامه‌ی راديويي در سال 1924 میلادی به عموم مردم معرفي شد و علاقه نوازندگان به اين ساز جديد شروع شد.

ساز ويبرافون (Vibraphone)، ويبراهارپ و وايبز‌؛‌

در سال 1922 میلادی شركت ديگن (Deagan) در شيكاگو به فروش و بازريابي ويبرافون ساخت این شرکت، با عنوان ويبراهارپ اقدام كرد كه چندين ويژگي بديع را به نمايش مي‌گذاشت. برند ديگن نزدیک به نيم قرن سازهاي داراي مالت و ارگان با پركاشن را مي‌ساخت و مسئول توليد ماريمباي فولادي بهبود يافته با عنوان ليدي بود. مدلي كه با نامModel 145 شناخته مي‌شود، این مدل از قبل تمامي خواص يك ويبرافون كاملاً توسعه يافته را داشت: تيغه هاي 1.2 سانتي‌متري آلومينيومي که در جاي خودشان با رشته‌هايي ثابت شده بودند، این ساز محدوده صدايي مابين F3-F6 را دارا بود؛ اين ساز يك پدال دمپر و سرعت ارتعاش قابل تنظيم داشت. اين مدل به عنوان الگویی براي تمامي سازهاي بعد از آن شناخته مي‌شد. ويژگي‌هاي پايه‌اي ويبرافون تا حدود سال 1927 میلادی بدون تغيير باقي ماند و در این مدت هرگونه بهينه‌سازي با تغيير در اندازه و وزن ساز همراه بود. در طول این سال‌ها سازهايی با اندازه‌های مختلف ساخته شدند، به عنوان مثال مدل‌هاي كوچكتر كه حمل‌و‌نقل آنها آسان‌تر بود. این سازهای جديد به سرعت محبوبيت يافت؛ رهبران گروه‌های موسیقی و پركاشنيست‌ها به ميزان زيادي از اين ساز به عنوان صداي ليد در گروه‌هايشان استفاده كردند.

در حاليكه برند ليدي به ساخت ويبرافون ادامه داد، ساير شركت‌ها شروع به توليد سازهايي كردند كه تقريباً مشابه با ويبرافون بود ولي تحت نام‌هايی متفاوت توليد شدند: ويبرافون و ويبراهارپ. اين امر سبب سردرگمي‌هايي شد چرا كه كلمه وايبز (vibes) براي ساز و ويبيست (vibist) براي نوازنده در ميان نوازندگان حرفه‌اي مرسوم شد. براي اطمينان از اينكه اين ساز انواع مختلف كارها را انجام مي‌دهد تمام انواع مدل‌ها با محدوده‌هاي صدايي سه، سه و نيم يا چهار اكتاو توليد شدند. همزمان مدل‌هاي لوكس و قابل حمل نيز ساخته شدند. اين تنوع همچنين بيانگر انتخاب‌هاي مختلف براي آلياژ مورد استفاده در تيغه‌ها است:در ساخت این تیغه‌ها آلومينيوم، برنج، لاك الكل و طلا همگي موجود بودند. اينكه آيا اين تنوع در انتخاب نوع مواد موجود در تيغه‌ها به دليل دستیابی به صدای بهتر بود يا تنها به دليل ساختن ظاهري جذاب‌تر براي ساز، مشخص نيست. احتمالاً هر دو اين عوامل در اين امر نقش داشته‌اند.

 ویبرافون‌های الكترونیكی؛

در دهه 1960 آزمايشاتي با سيستم‌هاي تقويت‌كننده الكترونيكي با دو هدف بهبود عملكرد رزونانسي ساز و جايگزين كردن مكانيسم ارتعاشي انجام شد. يك ميكروفون در داخل هر يك از رزنيتورها نصب شد كه بعدها با يك نوار مغناطيسي همراه شد. مشكل دستيابي به يك صداي خالص بود كه بتواند بدون محدوديت تقويت شود. امروزه اين وضعيت با استفاده از سيستم الكترونيكي خالص كه از يك چيپ پيزو الكتريك ساخته شده كه در سطح زيرين هر تيغه به همدیگر متصل شده و برای واحد كنترل و تقويت سازي استفاده مي‌شود. هر زمان فشار روي يكي از تيغه‌ها وارد مي‌شود، يك سيگنال الكترونيكي به واحد كنترل فرستاده مي‌شود و نوازنده را قادر مي‌سازد كه حجم و سرعت ويبراتو را تنظيم كند.

ساز ويبرافون (Vibraphone) و سبک جز (jazz)؛‌

ليونل هامپتون (Lionel Hampton 1909-2002) ساز ويبراهارپ را در يك باند موسیقی در كاليفرنيا می‌نواخت كه خیلی زود توسط لوئيس آرمسترانگ (Louis Armstrong 1898-1971) بزرگ کشف شد و آرمسترانگ تحت تأثير صدای اين ساز قرار گرفت. اين اشتياق منجر به يك جلسه ضبط مشترك در سال 1931 میلادی شد كه احتمالاً اولين جلسه ضبط نمايش نواختن هنرمندانه ويبرافون توسط ليونل هامپتون بود. موفقيت رو به گسترش ويبرافون در سبک موسیقی جز به بنی گودمن (Benny Goodman 1909-1986) رسيد كه سريعاً صداهای ويبراتو را به اركستر خودش افزود. اركسترها، باندهای بزرگ و كوارتت‌های سبک جز با ملودی حساس و هارمونی‌های رزونانس اين ساز غني شدند. ويبرافون قوياً در جز نه تنها به عنوان يك ساز تكنوازي (ليونل هامپتون، گاری برتون) مهم است بلكه به عنوان بخشي جداناشدني از باندهاي كوچك و بزرگ موسيقي شناخته می‌شود.