تاریخچه ساز كنسرت فلوت (Concert Flute)
فلوت يكي از قديميترين سازها و از اولين سازهاي بادي و پر استفادهترين آنها بوده است. اين ساز از دوران پارينه سنگي مورد استفاده بشر بوده است.
نواختن اين ساز بويژه در مشرق زمين داراي سابقهاي طولاني است. سومريها و مصريها اولين اقوامي بودند كه سه يا چهار سوراخ صدا به فلوتهاي بامبويي خودشان اضافه كردند و به اين ترتيب نتهاي مختلفي اجرا كردند.
يونانيها باستان نيز فلوتهاي پيچيدهاي داشتند كه در انتهاي بالاي باز آنها دميده ميشد و شش سوراخ انگشتگذاري داشت. با اين وجود، فلوت به عنوان يكي از سازهايي بود كه مردم عادي آن را مينواختند. در حاليكه آئولوس (aulos) يكي از سازهاي قبل از ابوا توسط طبقات بالاي جامعه نواخته ميشد.
فلوتهايي كه در اركستهاي امروزي استفاده ميشوند، برخلاف فلوت هاي يوناني كه از انتها در آنها دميده مي شد و ريكوردرهاي مدرن؛ فلوت هاي عرضي (transverse) هستند. اولين شواهد استفاده از فلوت هاي عرضي مربوط به قرن هاي يكم و چهارم قبل از ميلاد است. روميها نيز اين نوع از فلوت ها را كه از كنار نواخته مي شدند را مي شناختند.
ساز كنسرت فلوت (Concert Flute) در قرون وسطي و رونسانس-درامز و كنسرتها؛
در فاصله زماني سقوط رم و قرن يازدهم هيچ شواهدي مبني بر استفاده از فلوتهاي عرضي وجود نداشت. احتمالاً اين ساز دوباره از طريق امپراطوري بيزانس از شرق به غرب بازگشت. فلوت عرضي قرون وسطي به صورت يكپارچه از يك قطعه چوبي ساخته ميشد و شش سوراخ انگشتگذاري داشت. اين ساز در زمينههاي نظامي مورد استفاده قرار گرفت و حتي در دربار نواخته ميشد. نوازندگان دوره گرد سيار در سراسر اروپا شنوندگان خودشان را با اين ساز آشنا ميكردند و از آنجا كه آنها در اصل از آلمان مي آمدند اين ساز به عنوان فيستولا جرمانيكا (fistula Germanica) نيز شناخته مي شد. فلوت معمولاً همراه با يك درام نواخته مي شد.
در قرن شانزدهم كنسرت فلوت، كه يك گروه متشكل از سه نوع فلوت عرضي در اندازههاي متفاوت بود، به بخش جداناشدني از موسيقي تبديل شد. همزمان گروههاي broken concorts تركيبي از سازهاي مختلف همانند ويول (viol)، لوت و فلوت نيز رايج بودند.
رايجترين فلوت، فلوت در D بود و محدوده صدايي بين D4-D6 داشت (كه در صورت مهارت كافي نوازنده، اين محدوده قابل افزايش بود). از آنجا كه ساز روي D كوك ميشود نتهاي كليدهاي ديگر مي توانند هم با پوشاندن نصفه سوراخ هاي انگشتگذاري يا با انگشتگذاري كراس؟ توليد شوند. اين امر به ساز يك كروماتيك سازي معين مي دهد ولي به معناي آن است كه زير و بمي نامعين باقي مي ماند، كه البته در مقايسه با ساير سازهاي بادي چوبي نقطه ضعف فلوت است.
ساز كنسرت فلوت (Concert Flute) صداي ايدهآل غير قابل دسترس باروک؛
از اواسط قرن 17ام فلوت دستخوش تغييراتي فراگير (اساسي) شد. از سال 1660 به بعد اين ساز متشكل از سه قسمت مجزا بود: سر (headjoint) استوانه اي، بدنه با شش سوراخ انگشتگذاري، پايه (footjoint). شكل بدنه و پايه مخروطي بود. يك سوراخ اضافه به پايه اضافه و به يك كليد مجهز شد تا D# را قابل نواختن كند. اين نوآوريها كه احتمالاً از هاته تررس (Hotteterres)، يك خانواده فلوتساز فرانسوي گرفته شده است شروع پيدايش و پيشرفت فلوت عرضي آنطور كه امروزه ميشناسيم را ارائه داد.
در 1681، يك فلوت هاته ترر با محدوده صدايي دو و نيم اكتاو (D4-G6) در اركستر اپراي جين-باپتيست لالي (Jean-Baptiste Lully) مورد استفاده قرار گرفت، كه اولين ظهور اين ساز در اركسترايي از اين نوع بود. محدوده صدايي وسيع و رنگ صداي درخشان اين ساز به معناي آن است، كه فلوت عرضي به زودي رقيب جدي ريكوردر ميشود.
ريكوردر (يا فيستولا انجليكا)، سازي با دميدن در قسمت انتهايي بود كه در انگلستان ابداع شد و همزمان در اروپا به عنوان فلوت عرضي محبوب شد و به عنوان يك ساز اركستر، تثبيت شد. ولي از نيمه قرن هجدهم، فلاتو (flauto) در پارتيتورهاي موسيقي، به جاي ريكوردر با دميدن در انتها، به فلوت عرضي اشاره ميكرد (فلوت تا آن زمان به عنوان فلاتو تراورسو- flauto traversتوصيف ميشد).
با اين حال، صداي فلوت عرضي باروك از نظر كيفيت، هنوز داراي يكنواختي و همسازي (هماهنگي) لازم نبود. نامنظميها در محدوده صدايي و نتهاي فرعي ناشي از استفاده از كراس فينگرينگ بودند و رنگ صداي متفاوتي ايجاد ميكرد كه در مودولاسيون ها ( فركانسها) كمي كسالتبار بود. جبران نقصهاي موجود در زير و بمي فلوت دوره باروك تنها توسط هنرمندان استثنايي امكانپذير بود.
روال معمول در تغيير بدنه به دليل مشكلات زير بود: براي دستيابي به كوك متفاوت، استفاده از بدنه بلندتر يا كوتاهتر معمول بود ولي هيچ تغييري در ترتيب سوراخهاي انگشتگذاري داده نميشد كه اين امر براي وفق دادن ساز با خواص آكوستيكي تغيير يافته امكانپذير بود. معرفي بدنه قابل تعويض منسوب به نوازنده چیرهدست پير گابريل بوفاردين (Pierre Gabriel Buffardin) است.
تلاشها براي بهبودي فلوت، خیلی زود از فرانسه به ساير كشورها انتقال يافت. آهنگساز و نوازنده فلوت آلماني يوهانس جي كوانتز (Johann J. Quantz)، استاد فلوت فردريش كبير، مشكلات مربوط به زير و بمي ساز را با جزئيات دقيق بررسي كرد و بعدها خودش به يك سازنده فلوت تبديل شد. او لغزنده كوك (tuning slide) را اختراع كرد و آزمايشاتي با اشكال و اندازههاي مختلف سوراخهاي تن انجام داد و كليد ديگري نيز اضافه كرد. اين بهبوديها، همراه با رسالهاش تحت عنوان «مقالهاي در باب آموزش هنر نواختن فلوت عرضي» در سال 1752 در برلين منتشر شد و تقريباً 400 آهنگ ساخته شده (قطعه) براي فلوت (عمدتاً كنسرتو براي فلوت و سازهاي زهي) سبب افزايش شهرت و محبوبيت این نوازنده شد و اين ساز را مورد توجه آهنگسازان بيشتري قرار داد.
ساز كنسرت فلوت (Concert Flute) و فلوت كليددار كلاسيك؛
تا اواخر قرن هيجدهم جايگاه فلوت عرضي به صورت قطعي به عنوان ساز اركسترال تثبيت شد. متقابلاً براي هميشه ، از دهه 1750 اهميت خودش را به عنوان ساز موسيقي تكنوازي و مجلسي از دست داد. بسياري از آهنگسازان عقيده داشتند كه فلوت ديگر نميتواند جوابگوي توسعههاي هارمونيك و رسمي باشد؛ علاوه بر اين، تغيير شنوندگان از دربار به طبقه متوسط و بنابراين از فضاهاي كوچك و خصوصي به سالونهاي كنسرت بزرگ منجر به پيدايش صدايي كاملاً ايدهآل و جديد شد كه در ميان همه مسایل، به صدايي قويتر نياز داشت.
ولي علي رغم تلاش دائمي براي بهبود صدا و ساختار فلوت عرضي دستيابي به مواردي همانند شكل استاندارد تا دقيقاً قرن نوزدهم كاملاً غير ممكن بود.
در اواسط قرن هجدهم سازندگان سازها در لندن سه كليد ديگر به اين ساز اضافه كردند. بنابراين تكنيك كراس فينگرينگ تقريباً منسوخ شد. علاوه بر اين آنها پايه C را دوباره استفاده كردند، كه قبلاً در شروع قرن مورد استفاده بود. اين تغييرات از شروع دوراني كه در آن فلوت عرضي مجهز به تعداد بيشتري كليد ميشد، خبر دادند.
در اواخر قرن نوزدهم، سازهايي با هشت كليد، استاندارد بودند. اولين چنين فلوت هايي توسط نوازنده فلوت يوهان جي ترومليتز (Johann G. Tromlitz) طراحي و ساخته شد. فلوت هايي با بيشتر از هشت تا نه كليد استثنا بودند نه قانون. كليدها نقش زيادي در بهبود كيفيت صدا نداشتند و انگشتگذاريهاي پيچيدهتر هنوز مورد بحث بود.
ساز كنسرت فلوت (Concert Flute) در دوره رمانتيك یا چطور بوهم ساختار فلوت را متحول كرد؟
تا 1830 راه حلي براي اين مشكلات در راه بود. نوازنده فلوت اركستر درباري مونيخ، تئوبالد بوهم (Theobald Boehm)، شروع به ايجاد يك مفهوم جديد و فراگير در ساخت فلوت ها كرد. تلاشهاي بسياري از هم قطاران وي براي طراحي مجدد اين ساز الهام بخش وي بود، بطوريكه او شروع به مطالعه كامل keywork ها و اندازه و شكل سوراخ هاي تن كرد. همچنين وي ايده هاي ساير سازندگان فلوت را در كارهايش استفاده كرد بويژه كليدهاي حلقه اي كه در 1808 توسط فردريك نولان اختراع شدند. همچنين با استفاده از سوراخهاي تن بزرگتر، به صدايي قدرتمند دست يافت. البته اين ايده را ترومليتز قبلاً مورد آزمايش قرار داده بود.
در سال 1832 بوهم فلوت عرضي با سوراخهاي تن ساخت كه براي اولين بار، به جاي اينكه بر اساس سهولت انگشتگذاري باشد، مطابق با استانداردهاي آكوستيكي ساخته شد. اين معيارهاي آكوستيكي بر اساس محاسبات و آزمايشات خود وي بود . علاوه بر اين او يك keywork كاملاً جديد خلق كرد. كليدهايی با محورهاي قابل جابه جا شدن به هم متصل كرد. مكانيزم بوهم نياز به يك انگشتگذاري جديد داشت ولي ثابت شد كه اين انگشتگذاري نسبت به انگشتگذاريهاي سابق كمتر پيچيده بود.
در سال 1847 بوهم فلوتي اصلاح شده با لوله استوانه اي و سر (headjoint) مخروطي هذلولوي ارائه كرد كه خود اين امر انقلابي در ساخت و سازهاي آن زمان بود.
فلوت جديد نيز شامل يك keywork بهبود يافته بود كه از pin springs كه در سال 1839 توسط لوئيس آگوست بافت (Louis-Auguste Buffet) اختراع شد. بوهم به سرپوشهاي كليدها، پدهاي نمدي اضافه كرد تا از خروج هوا جلوگيري كند. او شكل امبوچر كه تا آن زمان بيضي و دايرهاي بود را به شكل مستطيلي با گوشه هاي گرد تغيير داد. مادهاي كه او برای این کار استفاده كرد نقره آلماني بود كه از نظر او بهترين خواص آكوستيكي را داشت.
فلوت بوهم در فرانسه، انگلستان و آمريكا با استقبال گرمي مواجه شد. اين ساز جوایز متعددي من جمله يك جايزه از نمايشگاه جهاني (World Exhibition) در پاريس دريافت كرد. با اين وجود اين ساز در زادگاه بوهم با شك و ترديد مواجه شد چنين عكسالعملي در ايتاليا و روسيه نيز درباره اين ساز پديد آمد. اين شكها و سوءظنها عمدتاً به دليل انگشتگذاري جديدي بود كه نوازندگان فلوت در اين سه كشور تمايلي به پذيرش آن نداشتند. يكي از مخالفان اصلي فلوت بوهم، ريچارد واگنر بود كه با حقير شمردن آن، اين فلوت را تفنگ سرپر (blunderbuss) خطاب ميكرد، نامی تحقیرآمیز احتمالاً به دليل صداي غير معمولي كه این ساز داشت. در نتيجه بسياري از سازندگان سازها تلاش كردند، مدلي بسازند كه با فلوت بوهم رقابت كند ولي در نهايت فلوت بوهم بود، كه مورد پذيرش عموم قرار گرفت.
ساز كنسرت فلوت (Concert Flute) در دوران معاصر و تكنيكهاي جديد نواختن این ساز؛
فلوتهاي مدرن هنوز از مكانيزم بوهم استفاده ميكنند، كه تنها كمي دستخوش اصلاحات و تغييرات جزیي در قرون 19ام و بيستم شدند. به محض اينكه فلوت از نظر تكنيكي كامل و رنگ صدايش مطلوب شد، تعداد تصنيفات تكنوازي اين ساز افزايش يافت. آهنگسازان شروع به كاوش درباره محدوديتهاي ساز كردند و همچنين آزمايشات روي رنگهاي تن مختلف و روشهاي توليد آوا منجر به تكنيكهاي جديد نواختن شد.
سایر مقالات مرتبط: