محدوده صدایی در ساز ماریمبا (Marimba)
محدوده صدايي متوسط ماريمبا بين چهار تا پنج اكتاو تغيير ميكند. ماريمباهاي با يك سوم اكتاو (C3-F6) خيلي نادر هستند.
ماريمبا با چهار اكتاو: c3-c7
ماريمبا با 4 و يك سوم اكتاو: A2-C7
ماريمبا با 4 و نيم اكتاو: F2-C7
ماريمبا با 5 اكتاو: C2-C7.
گاهي اوقات سازهايي يافت ميشوند كه در A1 شروع ميشوند.
تركيبات صدايي در ساز ماريمبا (Marimba)؛
ماريمبا عمدتاً به عنوان يك ساز تكنوازي و در گروههاي موسيقي مختلف (موسيقي مجلسي) شناخته ميشود. با اين وجود از نيمه دوم قرن 20 ام براي task هاي زيادي در اركستر مورد استفاده قرار گرفته است. همچنين اين ساز ميتواند بويژه در يك مجموعه اركسترال سبك، باز يا شفاف مورد استفاده قرار گيرد.
ساز ماریمبا (Marimba) به همراه ساير سازها؛
تركيب كامل صدايي در يونيسون و اكتاوها با سلستا و گلاكن اشپيل. تركيبات وسوسه برانگيز با ساير سازهاي چوبي. سازهاي چوبي سخت به عنوان مثال زايلوفون، غالب هستند.
ساز ماریمبا (Marimba) به همراه سازهاي برنجي؛
به عنوان يك ساز همراه هارمونيك با ملوديهاي ترومپت. تركيبات رايج در موسيقي فولكلور مكزيكي ديده ميشود.
ساز ماریمبا (Marimba) به همراه سازهاي بادي؛
در حالت كلي، صداي دلنشين و تركيبات پرطنين در يونيسون و در اكتاوها با سازهاي بادي، بويژه با كلارينتهاي عميق. محبوبيت تركيب صدايي آن با ساكسيفون اثبات شده است.
ساز ماريمبا (Marimba) به همراه سازهاي زهي؛
تركيب صدايي آن با سازهاي زهي مشكل ساز است. هنوز تحقيقات زيادي بايد در اين زمينه انجام شود. صداي كامل، تركيب در يونيسون و اكتاوها با سيمهاي پائين. سازهاي زهي غالب هستند، هيچ صداي تركيبي جديدي ظاهر نميشود و تركيب صدايي ناقص است.
ساز ماريمبا (Marimba) در مقایسه با سایر سازهای نواخته شده با مالت؛
ماريمبا قابليت برابري با ساير سازهاي اين گروه در اجراي task هاي ملوديك و هارمونيك را دارد. البته هنوز تحقيقات زيادي بايد در اين زمينه انجام شود. Taskهايي كه توسط سازهاي مالت – گلاكن اشپيل، ويبرافون، زايلوفون، ماريمبا، ليتو فون در اركستر اجرا مي شوند توسط شاخصههاي صدائيشان و در نتيجه زياد و متنوع هستند. Scoring يا قطعهنويسي براي سازهاي مختلف نواخته شده با مالت در يك كار تك اركسترال نياز به زيركي زياد آهنگساز دارد.
ساز ماريمبا (Marimba)؛
برخلاف زايلوفون، صداي دلنشين، گرم، و لطيف ماريمبا كاملاً با تركيبات تونال با ساير سازها مناسب است. در رجيسترهاي ميانه و پائين عمدتاً task هاي هارمونيك را اجرا مي كند. قابليت /ان در نشان دان خودش (در بين صداي بقيه سازها) پائين است. تركيب صدايي كامل نتيجه دوبل كردن اكتاو با زايلوفون است كه در آن صداي زايلوفون غالب است. يك تعادل رنگ صدايي خوب، با ساير سازها ميتواند از طريق يك همنوازي (اركستريشن) شفاف در داخل يك مجموعه موسيقي مجلسي انجام شود.
ساز گلاكن اشپيل؛
صداي به شدت شفاف و بلند به خطوط ملودي درخشاني ميافزايد و آنها را يك اكتاو دوبل ميكند. با توجه به افزايش روشني و شفافيت توسط گلاكن اشپيل، خط ملودي برجستهتر ميشود. در گروههاي كوچكتر، گلاكن اشپيل همچنين taskهاي تك را مي نوازند.
ساز ويبرافون؛
صداي دلنشين، تشديد عالي. براي طولاني كردن نتها و آكوردها بكار ميروند. در رجيستر پائين صدايش در بين صداي ساير سازها غرق ميشود، در رجيستر ميانه و بالا ميتواند خودش را بهتر نشان دهد. در قطعات توتي (tutti) نارسا (قابل شنيدن) نيست. Task هاي هارمونيك و تكنوازي بويژه در گروههاي كوچكتر را اجرا ميكند.
ساز زايلوفون؛
با توجه به صداي كوتاه و با زير و بمي بالاي زايلوفون، سيكوئنسهاي نت با شدت بيشتري تعريف ميشوند و ميتوانند حتي در توتي اركستر هم تشخيص داده شوند. صداي زايلوفون در هر تركيبي از سازها قابل شنيدن است. شاخصه مهم صداي زايلوفون در اركستر، قابل تشخيص بودن بدون واسطهی نغمهها و عدم تركيب آن با ساير صداها است.